گل حسرت

مجموعه اشعار سایه مشرقی

گل حسرت

مجموعه اشعار سایه مشرقی

شب سیزده بدر و یک عالم حرف به دل مانده

((   به نام خدای بخشنده و مهربان  ))

 

                      ( یا مقّلبل قلوب والبصار *یا مدّبر الیل والنهار*یا محول الحول والاحوال*حّول حالنا الا احسن الّحال )

 

((  خداوندا بارالاها به حّق این سال نو به حّق عظمت و شکوهت به حّق جلال و جبروت خداییت به حق عرش لاصوت و لاحوتت 

 

قرض همه قرضمندان حاجت همه حاجتمندان دوا همه دردمندان محبوب همه دلهایی به عشق پاک عاشقند رابه کرمت ای صاحب 

 

بلند مرتبه ترین اسماء عطا فرما به حّق اسم عظمت که همه نامهای تو معظّم عظیمند نور چشمم عشق زیبای زندگیم (لبخند زیبای 

 

تو پروردگارم )هر کجا که هست دلش شاد لبش خندان غصّه را از زندگیش دور کن و لحظه به لحظه بر این عشق لایقترم قرار ده و

 

 این عشق جز اعمالی قرار ده که تو از آن رضایتمندی و با عنایت تو به درجه عالی میرسد قرار ده و چنانم در یدّ قدرت  خود بگیر 

 

که جز برای رضای تو قدم از قدم بر ندارم .به حّق رحمتت ای مهربانترین مهربانان ))

 

سلام و عرض شاد باش خدمت لبخند زیبای پروردگارم به مناسبت حلّول سال نووعید باستانی نوروز .

امیدوارم لحظات شاد و مفرحی را در کنار خانواده داشته باشید و همواره گلستان صورت زیبایت پراز 

گل لبخند باشد .شما که از حال ما جویا نیستی و فراموش خاطر همایونیم امّا به رسم ادبیات  نامه نگاری به عرض میرسانیم که  (الحمد ولله ) گرچه از دوریت ای همه  آرام جانم  نوبهارم  چون  سیاه زمستانی سرد و سوت کور است و دلم از فراق تو نازنینم چون دیوانه ای با همه بیگانه گردیده و بی تو مطمئن باش که هیچ کس چراغ شادی و سروری را در خانه ام روشن نخواهد دید .میدانم نه صدایم میشنوی نه خطم را میخانی امّا به رسم عاشقی ایام دور مینویسم برایت ای یگانه و آخرین محبوب قلبم تا بدانی همیشه و تا ابد عاشق چشمان بیتایت منم.

                                                                               عاشق خسته: سایه .مشرقی

                                                                                    دوازده/یک/نود

 

 

عید خاکستری عاشقی که واسه همیشه از نگارش دور ماند

حمد و سپاس مخصوص ذات اقدث اوست که حاکم مسّلم آسمان و زمین است

و امّا باز هم دورودی بیکران از پست ترین نقطه دنیا بر صاحب و مالک عالم امکان خداونگار همه نفوس تویی که جان می دهی روزی رسانی میمیرانی تویی که قضاوت میکنی روزجزا را .سلامی از تنهاترین مرد زمین به توکه داداربی بدیع امروز و فردا و

دیروزی .توکه به زیبایی زنده کردی زمین مرده از نفس زمستان را، 

بهار بی تو سبز نیست خاکستری

به نام حکیم مطلق

 

سلام خدمت گلی که همیشه بهاری

سلام بانوی زیبایم امیدوارم حال نازنینت خوب باشد و سالی پر از برکت و آرامش در ÷یش رو داشته باشی.ببخشید دیر وبلاگ نوشتم .بیگناه فقط به جرم عاشقی وبلاگم فیلتر شده حالا هم با فیلتر شکن خدمت رسیدم.اگر از احوال ما جویا باشی که می دونم نیستی بهارمان رنگ خاکستری مثل تمام بهارهای بی تو سرد سرده..شما یه روز فرمودی به رفتنم عادت میکنی امّا به ناز بی حد چشمات دو سال عادت که نکردیم هیچ هر روز تحمل غم نبودت بر دوشم سنگینتر است.نمی دونی دو سال وقتی همه با ذوق اون اداره را برای تعطیلات عید ترک می کنند ندیدی نمی دونی که عاشق بی دل تو چه حالی داره. گله ای نیست تو رفتی در دل تو یاد من چون شمعی خاموش گشته ،امّا ببین که من هنوز بر عشق وفادارم یه روز گفتی برم شاید کسی پیدا شد صاحب دلم شد امّا ندونستی دلی که یه بار به ناز صدای تو آرام شد .دیگه به چیز دیگری راحت نمی گیرد.خلاصه گلم بد جوری در اوج مصاعب زندگی بی تو ماندم اما هر لحظه لبانم سرگرم ذکر دعا برای سلامتی تو خانم و هر کس که شانه هایش مامئن آرامش توست.بانوی زیبایم در بدترین شرایط هم از دا برای تحمل نبودت صبر نخواستم که مبادا به دوری تو عادت کنم سوختم و میسوزم اما چراغ یاد تو در این کلبه محقرم به خون دل روشن نگاه داشتم.                          تنهاترین عاشق دنیا سایه.م

 

 

حرفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهای دلتنــگـــــــــــــــــــــــــــــــــی

((به نام خداوند زیبایی ها که تو را اینچنین بیتا و زیبا آفرید))

ســــــــلام لبــــــــــــــــــخند زیبای خدایم .سلام و درود به آنکه آن چشمان زیبایت که هر آیینه آیه ای از عظمت و قدرت بروردگار من است را آنچنان بیتا آفرید .سلام نـــــــــــــــــــــــــدای ناز من، سلام ای یگانه  محبوبم ،که دیر زمانی ترک من و دل بیتابم کرده

ای از، عاشقی که همه زندگی  اش دیدن گل لبخند بر لبان تو بود  و تو می دانستی که دلی در گوشه فراموش دنیا تنها به صدای نازنین تو آرام می گیرد .سلام ای همه آرام جان نا آرام. شب جمعه ای دیگر باز رسیده از راه و تنهاترین مرد دنیا همانکه لحظات  جوانی و زندگی خویش را در نبود تو به حرمت آن دقایق کوتاه با تو بودن کنج عذلت گرفت وبا خیال تو زیستن را به هیچ دنیا نداد.همانکه شبی خواب به چشمانش نرفت اگرنقش چشمان تو را برسینه نفشرد .آری نازنینم باز هم منم همان شبگرد کوچه های

غمگین عشق تو که یک سال و اندی ایست که خواب از چمانش گریخته بس که در فراغ تو در دل شب نام تو را بی وقفه تکرار کرده .همان که در حالی که مییوخت در آتش هجران تو آمّا بی وقفه از خدا می خواست صبوری به نبودت ندهد مبادا که نبود تو 

عادتی شود او را .ندای من یک روزی تو گفتی اگر بر وصال هم برسم تو برایم عادی و یکنواخت خواهی شد،گل من نیستی تا ببینی حتی درد نبودت را هم نگذاشتم لحظه ای برایم عادی یکنواخت گردد چه رسد به بودن تو که قله و اوج زندگی خوسبختی من

بوده.عزیزم آرزومند همهء خوبیهای دنیا برای توکه  خوبترینی .دوستت دارم نــــــدای من  

 

ساعات آخر اداره نشستم و برای تو همه کسم می نویسم

به نام خدا

سلام خدمت تو بانوی همه گللها می دونی چقدر آمدم این سازمان و تو را ندیدم مثل کوهی خاموش برگشتم

به شهر تنهایی خودم.یه روزی ظلم به من و به عشق اگر فکر کنی جز به خاطر وجود نازنین تو آمدم به این اداره

یه روزاگر تو فکر کنی به خاطر جز تو زنده بودم و زندگی کردم گلم امروزهم مثل دو سالی که حتی دای تو را هم نشنیدم 

آمدم و نبودی ندیدم میرم .فدای تو همه زندگی این عاشق.عاشقانه دوستت دارم بهارم نیستی ببینی در بهار دنیا چگونه بی تو من خران زده و پیرم               .فدای تو سایه .م

 

 

 

یک بهار دیگر بی تودر راه من است بهاری که شاخسار زندگیم سالهاست بدان تازه نمی گیک بهار دیگر بی تودر راه من است بهاری که شاخسار زندگیم سالهاست بدان تازه نمی گرددردد

(به نام انکه جانم بخشید به سنگ عشق جلا داد دل سیاه از گناهم را)

سلام خدمت آنکه جانانه جانم شد.باز هم سلام از تنهاترین عاشق دنیا به تو که همه صبر و قرار این دل شیدایی.

سلامی به رنگ عشق و به زلالی قطره شبنم صبح .سلام به تو که لبخند زیبای پروردگارمی.سلام محبوب زیبایم .از ظهر گذشته و من دز داخل قسمت توی تبعید بی نشانی ها دارم برای تو  که بانوی تمام خوبی هایی .می دانم الان شما هم در حال صرف نهار حتما" در جمع دوستانی .دوباره بهار در راه و مردم مست از هوای عید و عیدانه اند .امّا برای عروس 

چلّه نشین دردها چه بهاری چه سروری؛؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روز میلاد تنهاترین شاعر و عاشق دنیاست 25/بهمن

به نام دادار مطلق

حمد و سپاس خداوندی را که دنیا و هر چه در آن است همه در سیترقدرت لاهوتی اوست. پیشاپیش روز تاجگذاری وآغازحکومت سلطان سلاطین حضرت امام عصر را به تمام منتظران آن حضرتش تبیرک ووتهنیت عرض می نمایم.

سلام درود خدمت آنکه دلم نام لبخند زیبای پروردگارم را بر او نهاد و به راستی که لایق بهترین هاست.

سلام نگار نازم سلام آرام دل بیقرارم سلام ای که از همه گلهای ععالم زیباتری !فردا روز توّلدم یادت میاد چقدر

 منتظر میماندم تا ببینم یادت می مانه این روز یانه که همیشه رسم بر فراموشی تو بود !حالا هم که دیگه چند

سال که خودم را هم فراموش کردی چه دردی توی سیننم احساس می کنم خدایا هروقت که قصّه به اینجا می رسه

نازنینم دیروز همان روزی بود که شما را بالای پلّه ها دیدم چقدر دردناک بود وقتی که مجبور بودم سر را بندازم 

پایین و چون ناشناسها بگذرم خدایا تو تنها شاهد حاضر این عشق و شبای بیدار منی تو میدونی دو هفته است چشم به 

خواب نبستن یعنی چه تو می دونی سوختن در تب ععشق وقتی می دونی در دل محبوب جایی نداری درعطش انتظاری
 سوختن که می دانی پایانی برایش نیست.گلم یادت میاد بهت می گفتم امان از دردی که می دونی درمونی نداره طبیب همه دردم تویی من دو هفته است چشمهام رنگی از خواب ندیدن دیروز بعد از دو سال بالای پلّه ها دیدمت !!!!خدایا کی می فهمه چه دردی عزیزت را که تمام ثانیه های نبودش رو خون گریه کردی ثانیه ای بدونه داغ حسرتش نگذشته امّا مجبور باشی اینگونه از او گذر کنیث بی تفاوت تر از دیگران.عزیزم شب از نیمه رفته چشمان رنگ دنیای تو در خوابند امّا ببین این عاشق دیوانه باز بیداره
دیروز تا حالا بغض گلوم را آرام نگذاشته نمی توانم یا میمیرم تا راحت درد این دنیا حسرت با تو بودن هاش بشم یا ....
یادت میاد می گفتم من پــیری را پــــــیر میکنم حالا نیستی ببینی چطور سپیدی موها را نا دیده میگیرم.ندای من یادت میاد میگفتم دلی را که با تو آرام گرفت در نبودت چه کنم تو میخندیدی شاید هم در دل مسخره ام می کردی حالا نیستی ببینی بعد از تو از دنیا کنار کشیدم هر روز بیشتر از دیروزو هر روز با رویایی تو بیشتر بیشترمانوس،آه ای خدا عشق را از چه اکسیری آفریده
که خود درمان هر درد و خودش در دست معشوق است.گل من خیلی وقت هم برات دفتر (که دوست داشتی )هم وبلاگ می نویسم
.یادت گفتی از این تلویزیون بزرگها دوست داری ،منکه میفهمیدم همان موقع شما توی قصر سلطانی ات بهترین ها را داشتی
واسه خیلی دلیلها اون جوری می گفتی شاید به خاطر من یا .../حالا همه اونها را خریدم خونه دو خوابه گرفتم  اما
تو نیستی پیشم اساسها خاک می خورند خونه بزرگ هم بلا استفاده خونه ای که شاه دختش سفره همان بهتر که
مقبره خاموش من باشه عزیزم.بخواب عزیز من بیدارم یک ربع دیگه هم باید راه بیفتم به طرف محل کار
باز هم یه صبح دیگه.کجا رفت اون روزهایی که صبحبه سر در خیابان می خواندم و میامدم سوی تو و اداره
ندا یه بار بیا  بزار یه بار صدات را بشنوم چیزی ندارم اما تو بیا جفت چشمهایم  را بگیر دمی ،ای ماه من رو بنما رویت ببینم
گل من    

باز من تنهای تنهاییم مثل همیشه

به نام خداوند زیبایی ها

سلام خدمت بانوی همیشه قلبم .سلامی از دلی خسته بر دل سرشار از امیدت ،سلامی از بیغوله ای سوت  و کور بر قصر وبارگاه

شاهانه ات.سلامی از شهر غربت زده من به تو که پایتخت نشینی.سلام ای بهانهءنفس هایم.اینجا هوا برفی سرده روز تعطیلی و

مردم اکثرا"منزل هم میهمانی امّا من مثل همیشه تنهای تنهایم.عکس نازت روبروم نشسته مغرورانه مرا مینگرد که  چگونه خالصانه تمام دقایقم را با خیالت قسمت میکنم مرا مینگرد که چگونه سالهاست معصومانه به جان میخرم زخم زبان ملّتی را که به ادعا همه مفسر عشقند و به اکتساب بیگانه ترین قوم با این موهبت الهی .مرا مینگرد که چگونه شمع خیالت را چون آتشکده زرتشت روشن میدارم در حالی که می دانم دیریست که در یاد تو مردم .باری نه گله ای هست نه منّتی که عمریست بی طمع و با منّت عاشقی کرده ام .آری نازنین یارم زبان دیریست زبون مانده از شرح روزگار من .گل من اگر خواندی یا به دلت افتاد حرفهایم یکبار بیانمی گویم بمان پیشم،جمله ای بگو نمیگویم همدم تنهاییم بشو .یکبار قدم به چشم خیسم بگذار بیا به خانه ای که صاحبش تویی و من سرایدار .یکبار عیادت کن از آن بیماری که شیدایی عشق تو دا عوض نکرد با دنیایی.آخر تو طبیبی و منم بیمارت ای یگانه حبیبم یک بار بیا اگر این همه اشتیاق بهانه نشد بزرگی کن یکبار بیا تا خوابم.یکبار یکبار یکبار

14/11/89 سایه همیشه تنهای تو

درد دل یک عاشق که همه سهم اون از عشق یک عکس رخساره محبوب و بس .

به نام یزدان پاک
سلام به کسی ه تمام آمال این دل عاشق .کسی که حالا که برایت می نویسم نقش نازنین صورت ماهت روبروم نشسته زل زده به فداییش ببینه چه کار میکنم ؛بانوی زیبای من نمی دونم کجایی و با که هستی امّا از ته دل با یک دنیا عشق بهترینهای دنیا را برایت آرزومندم.کسی نمی پرسه امّا ما هم هستیم یک نفس با عشق پاک شما می سوزم از داغ فراقت بیتاب از دلتنگی ونا امید ازحتّی از امید یکبار دیگر زیارت اون قامت شریف ,زیارت اون چشمهای رنگ دریای شما .هر لحظه در ذهن خسته خود به تصویر میکشم خاطرات روزهای نازنینی را که به قول شاعر ((یاد باد آنکه سر کوی تو ام منزل بود)) عزیزم دوباره تبریک م گم سالروز فرخنده میلادت را یادت میاد چقدر برای رسیدن این روز مبارک تمام سال را میشماردم ثانیه به ثانیه تا شاید می توانستم نفر اوّل در تبریک گویی باشم ,نازنینم خیلی حقیره امّا اگر بپذیری این وبلاگ پیشکش چشمهای ناز شماست .....!!!چقدر خوشخیالم فکر می کنم که شاید روزی اتفاقی ببینی این وبلاگ رابینی با چه ذوقی تمام این وبلاگ را با گوشی موبایل ساخته وپرداخته ام کامپیوتر خیلی وقته خراب .عزیزم با اجازتون میرم تا نقش چشماتون را بغل بگیرم و بخوابم خیلی دوستت دارم بی وفا تا ابد نه در آغوش کسی میرم نه کسی را در آغوشم جایی که هر شب جای عکس چشمات خواهم گرفت ُفقط مال خودتم گرچه تو نمی خواهی مرا. یکشنبه بیست هفت/آذر/هشتاد نه ساعت دو بامداد

در  

تبریک تهنیت به مناسبت روز میلاد وجود نازنینت

سلام گل نازم سلام ای یگانه نغمه سازم گل من روز میلادت مبارک
حمد و سپاس خداوندی را که تو نازنین را به زمین
هدیه کرد وعشق تو را ناجی قلبم ساخت و به سنگ
عشق جلا داد دل زنگار گرفته از گناهم را و بحّق که
اوست صاحب حمت مطلق و اوست که می داند هر موجودی را چگونه به راه آوردآورد,و من تا ابد سپاسگذار ذات مقدس او وقدر دان وجود نازنین شما نازنینم.گر چه حدود دو سال است که چشمم از دیدار وجود عزیزت محروم است امّا تو چنان حاکمی بر دل که هر نفس به ذات اقدس خداوندیش هر نفس بر عشق تو مومن ترم و هر نفس بر تو وابسته ترم گرچه هردم سختر میگردد تحمل دوری از تو امّا به عنایت سلطان عشق منم عاشقترین مرددنیا.گرچه فاصله ام با تو کمتر از ربع ساعتی ست امّ من محروم از دوام
از دیدار روی ماه توام امّا تو بدان تا مرگ برای حرمت وجود نازنینت حفظ حریمخانه ام کنم از غیر تو واین تن ناقابل که گرچه تو تو نخواستیش امّا حفظ میکنم از غیر دست تو نمی خواهم آن جوانی را که در کنار غیر تو رقم خورده باشد .یا تقدیر تغییر خواهم داد یا تمام عمر را در تنهایی خواهم گذراند.بار دیگر روز میلاد وجود نازنینت را به خودم به زمین و خانواده معظمتان تبریک عرض می نمایم.
نازنینم که حسرت یک بار گفتن دوستت دارم بر دلم ماند,اینجا می نویسم به تعداد شمارگان ستارگان که عزیزم دوستت دارم

واپسین دل نوشته های عاشق(برای تو عزیزم که اگر چه نزدیکی اما چون ماه روی از منگرفته ای )

سلام بانوی همیشه قلب و جانم
امیدوارم همیشه دلشاد و پاینده باشی دوباره این هفته گویا به ظلم ریاست سازمان گرفتارم ودر خانه حبس هستم.دلم خیلی برایت بیتابی میکند وصد البته که حسادت هم زیاد که چرا همه دنیا آزاذند برای زیارت شما الا عاشقی که تمام نبودن هایت را بر جان میکشد.ملالی نیست شما خوب باشی ما سعی میکنیم خوب باشیم.جز دوری از شما ملالی نیست .(اونکه تمام این سالها یک نفس عاشقی کرده )سایه م. 29/8/89

حرفهای دلتنگی برای تو نازنینم

سلام به تو کـه همیشه نازنین منی
سلام گل من که این روزها گرچه از سفر آمدی و تمام اهل اون سازمان آمدن خدمتتون جهت عرض ارادت اما من که تمام ثانیه های نبودت را داغ دیدم عاشقانه به پای این عشق ایستادم از زیارت تو نازنینم محروم بودم،خیلی برام سخت اّما تخمل می کنم شما هر چه صلاح بدونی اون سعادت ماست .البته دیروز به قد ثانیه ای تونستم دزدانه قامت زیبایت را ببینم که می خواستید از دیدرس من آرام بگریزی .تو زمن میگریزی من واسه ثانیه ای دیدار جان می دم فقط به جرم عشق هزاران بار آرزو کردم کاش هیچ وقت عشقم را ابراز نمی کردم تا امروز چون دیگران می توانستم به دیدارتون بیام...امّا گلایه ای نیست فقط غرض از نوشتار عرض ارادتی بود و بس.یک شعر و یک غزل برات سرودم که در روزهای آتی حتما به وبلاگ منتقل میکنم.فقط بدان عاشقانه با وجود نا مهربانیت می ستایمت
                                               یه روز توی پاییز که غمت سربه سر دل میزاره سایه.م همانکه بیشتر از همه دوستت داره

دل نبشته ای برای تو که همیشه در سفری

سلام خاتون قلبم

این روزها سنگین ترین روزهای عمر من است ،حدود یکسال منتظر چنین روزی بودم روزی که شما تشریف می آوردید

اما قسمتم نشد به دیدار حالا که شما آمدی عذر مرا خواستند .روزهای تلخی در پیش رو دارم اما اگر روزی بخت با من یار شد و این خطوط تشرف زیارت چشمان شما را یافتند دلم می خواد بدونی وقتی دیو تنهایی به زندگیم تنوره می کشید و غریو شادی دشمنان از این درهم شکستنم به گوش میرسید در تنها ترین وقت زندگیم به عشق تو وفادار بودم حتی یک دم هم از این نه سال عاشقی یک طرفه پشیمان و نادم نشدم دستم تهی بود از مال دنیا جوانیم تنها داشته ام بود که به رسم وفا به پای عشق ناب تو گذاشتم امیدوارم بپذیری هیچ نمی دونم در روزهای آینده چه پیش می آید آمّا شغلم تنها تکیه گاه من بود که آن را هم 

دارن از من می گیرند به جرم سرودن یک شعر که در انتقاد به اعمال رئیس بود غمی نیست ،خیلی وقته که تسلیم روزگار  شده ام فقط غم دوری از تو نازنینم است که مهمان همیشه این قلب تنهاست،گلم هر اتفاقی که واسه من افتاد بدون تو یگانه بانوی دلم بودی و خواهی ماند.خیلی دوستت دارم با وجود آنکه می دانم تو هیچ روز بدیدارم نخواهی آمد امّا همچنان منتظر می مانم تا دنیایی دیگر و تقدیری دوباره.آرزویم سربلندی و سر افرازی شماست .

با تقدیم احترامات فائقه      ســــــایه مشرقی  یک/هشت/هشتادنه

سلام بانوی زیبای همیشه در سفرم،سلام ای یگانه آرزوی قلب خسته،سلامی ازغروب  جمعه ای تبدار ازعاشقی غمگین به تو که صاحب زیباترین چشمان عالمی،به تو که می دانم نمی آیی وباز چشم به راه تو همه شب چشم به جاده می دوزم،سلام به تو ای شاهزاده رویایم که روزی فتح کردی قلّعه خاموش دلم را و مردم سرزمین پیکرم را به افسون آن چشمان دیبایت به تسخیر در آوردی تو شدی آمین آن دلی که زخمی تیغ نا مهربانی نا رفیقان بود امّا تو از نگاهت از کلامت یکرنگی می بارید ،گویی تو آن گمگشته ای بودی که سالها درلا به لای افسانها غبار گرفته دنبال نشانی از تو می گشتم !!!!!!!امّا صد افسوس که عمر آشنایی ما به قد عمرگلی بود و خیلی زود فصل خوشبخت زندگیم به پایان رسید !حال کار من فقط دوره کردن خاطرات آن روزهاست .تو رفته ای امّا گویی در تمام اوقات با تو هستم این را به خوبی می توان از حرفهایی که دائما با خود میزنم دریافت !حال تو نیستی تا ببینی وفاداری مردمان پیکرم را که هر نفس میثاق با تو تازه می کنند !حال تو نیستی و خیلی از آن روز ها گذشته امّا هنوز حریم امن خانه ام حریم امن تنم همه و همه برای پاکی آن چشمان زیبایت حفظ است .حال من ماندم کوهی از حسرت که بر شانه هایم سنگینی می کند ،حال من تنهاتریین مردعالمم مردی که یک نفس با خیال تو زیستن را به همه عمر در آغوش دیگری زیستن نداده ونمی دهد.مهربانم همچون همان روزها دیوانه وار برایت می نویسم گر چه می دانم چون دوازده دفتر دیگر که تنها یادگار روزهای رفته عمر من است تو نمی خوانی امّا باز می نویسم .می نویسم تا بدانی تو تا ابد معشوق این عاشق هستی .. می نویسم تا بگویم لبخند زیبای پروردگارمعاشق شدم به چشمان بی تایت بی طمع عاشقی کردم همانگونه که پسند تو بود آن روزها.یادت می آید گفتن جمله دوستت دارم برای همیشه آرزیش بر دلم ماندبه جایش حالا می گویم نگارم مهربانم، امیدم،قرارم خیلی دوستت دارم و تا ابد عزیز خواهی ماند، راستی این وبلاگ هدیه روزنازنین  میلادتن توست نا قابل است امیدوارم از این عاشق بی چیز بپذیری

                                                                        جمعه /سی/مهر هشتاد نه

                                                                              سایه.م 

به نام عشق

 

سلام خانم مهندس عزیزم .سلام همه امید  این دل نا امیدم

 

خانمی صبح ۰۰/۹/۳۰   است نمیدانم چشمان زیبایت  بدنیا طلوع کرده یا  هنوز  در خواب نازی نازنینم

 

خانم خوبم تمام دیشب را بیادت شعر خوندم و تا اول صبح  از فراق چشمانت که دو سال از دیدارش  به

 

جبر  روزگار  محروم شدم اشک ریختم گلم  منتی نیست  کار  کار عاشق  مناجاته  گل  من  یادت  میاد

 

میگفتی این عشق هم از جنس عشق  های امروزی است  و به نبودم زود عادت میکنی  خانمم   داره

 

بیست سال میشه  سابقه عشق   رویاییم  خانمم  هنوز  بعد بیست سال چیزی عادت  نشده  و خیلی از

 

شبها  را سر در محراب عشق   تو تا صبح  از  فراق  و رفتنت  اشک  میریزم  گل من  ملامت  نمیکنم

 

اوامرت را  حق داشتی  عشق مرا هم  به چشم  عشق  های  امروزی میسنجیدی   اما من میدانستم که

 

جنس این عشق  فراتر از فهم خودم بود  چون معشوقش    آسمانی  بود  تو خانمم  اسوه صداقت  و

 

زیبایی  بودی  که چنین عشقی   اینقددر  زیبا  را رقم  زدی   خانم  مهندسم  میدانم  مینویسم  تو بانوی

 

نازم  نمیخوانی  اما  به رسم  عاشقی مینویسم  تا شاید سندی باشد  در قیامت   جهت  اثبات   وفای

 

این عاشق  حقیر  تو گل  ناز  م  ندا  خانم  همه  این اشک ها  همه این شعرها  ــتحفه  ناقابلی است

 

فقط فدایی  یک  نگاه  شما  هیچ  کار عاشق در حد و اندازه  بزرگی  محبوب  نیست  شاید اگر ۳۰ سال

 

عاشقی  کنم  بتونم  ان را  به  ناز چشمانت  هدیه  کنم  باقی  آنقدر  حقیرند  که  به چشم شما نمی ایند    شب  زنده

 

 داری  میکنم  جهت سلامتی  چشمای  قشنگت  که  کعبه  آمال  عاشقند  هنوز  بعد از بیست  سال

 

نتونستم  کاری  سزاوار  هدیه  به معبد  چشمات     انجام بدم  خانمم  میدانم  حرف  های عاشق  را

 

بیهوده بخوانی   اما  آرزویم  بود  هر  صبح  بدون خستگی  به  به زیارت  چشمات  میامدم  هر  صبح  با  ناز

 

با  دنیا  آرامش  تو  را  از خواب  بیدار  میکردم  هر  روز  با  یک  جلوه  جدید  با  یک  هنر  عاشق

 

که  با روز  دیگرش  یکی  نباشد    ناز  چشمانت  را  میکشیدم  تا  چشمان  تو  بر  دنیا  طلوع  کند  میدانم

 

شاید از  این گفتارها  بخندی  اما  زنگی  عاشق  فدای  خنده هات  قسمتم  نشد  تا مسیر  دنیا  را

 

  سزاوار  همراهی  با  تو  شوم اما  بدون  کوچکترین  شکی  همانطور  که  عشقم  بانو  از  جنس  دیگر  بود 

 

بخدا  تمام  عمر  ناز  کشیدنت   را هم  اگر  لایق  بودم  انقدر  با صفای  عاشقی  میکردم  که  هعیچ

 

روزش  با روز  دیگرش  برابر نبود  خانمم  تو  را  قسم  به  این  عشق  باور   کند  اگر  دنیا  دوباره  برسد

 

و من  وفادار   به  انروز  خواهم رسید  اگر   مرا  انجا لایق بدانی  انوقت  بهت  ثابت  میکنم   که

 

لیاقتم  اگر  کامل  شود  و  بدرجه  یبالای  عشق  تو برسم  زندگی  برایت  مهیا  میکنم  که هیچ  با تجربه های

 

این دنیا  قابل  سنجش  نباشد  صبح تاشب ناز چشمانت  را میکشم  بدون  خستگی  نه نازی از جنس

 

 این دنیا  که میدانم   از آن سیری  نازی  از جنس  عشقی  که عاشقش   در  فراق  تو  چشمانش

 

از اشک شبانه  بی سو  شده  نمیگذارم  حتی  کوچکترین  غمی  به  محراب  نگاهت  نزدیک  شود

 

خانمم شرمنده ام  که تو نبودی  من  از فراق  تو  هنوز  زنده ام   اگر  ده  دنیا  بگرد  و  مرا  به

 

نوکری  چشمانت  نبذیری  امید  میبندم  به  دنیای  یازدهم  اگر  در  همین  دنیا  لایق

 

نوکری  چشمانت  نصیبم  میشد  به چشمانت  قسم  که نمیگذاشتم  حتی  از  یک  موضوع

 

سرورم  ناشادمان  گردد  روی  چشمام  برای همه  عمر  جا  داشتی  و  بدون ملاحظه  و خستگی  نوکری

 

تو را بی  شک  میکردم  تا  لحظه ای  حتی  دل سرورم  ناشاد  نشود  لایق نشدم بانو  و گرنه  دنیایی

 

برایت  خلق  میکردم  جدا  از  چیزی  که  تجربه  کردی  این  ها  را  به بشتوانه  عشقم   عرض  میکنم

 

خانم  مهندس  عزیزم  دلتنگ چشماتم  تو  را به نام  روحانیت  قسم  روزی  چند  دقیقه  بجای  من

 

آن چشم ها  را نگاه کن  ای کاش میدانستی فراق چشمانت  چگونه  جوانی ام  را  بیر  کرده  منتی  نیست

 

ان  هم  هدیه  به  بیشگاه  نگاه  شماست  خانمم  میدانم  شاید از نوشته هایم  بخندی  و در

 

  نظرت  مضحک  جلوه  کند اما  به کلام نازنینت  دوری  چشمانت  سفید  کرد  موهایم  را  در  عرض

 

  دو  ماه گلم  چشمی  که قرار  باشه  تو را نبیند  به  چه  کار من  بیاید  امیدوارم  آنقدر  اشک  بریزد  تا سفید       

 

بی  نور  شود  گوش که قراره صدای  سرورم  را نشنود  همان  به  کر شود  بانو  روزی  در  قیامت

 

بیشکش میکنم  همه وجودم را به درگاه  نگاهت  ببین  قول میدهم  روزی  کههمگان  حیران

 

از قبر برمیخیزند   بدان  من  دربدر  نگاه  تو  هستم  بدان اولین  امیدم تویی  جایی  که  همه  حیرانند

 

ببین بانو  چند سال  را در آن  روز  به مسلخ  عشق  تو  تقدیم  خواهم  کرد   به این  امید  انجا  لایق  عاشق  تو  شوم

 

ای  کاش سرورم  همسرت  میدانست  چه  گوهری  را  در خانه  دارد  ای کاش  که  حتما  قدر  میداند

 

یادت  میاد بهت  میگفتم  واسه من آقایی نوکری تو نازنینم گلم  ببین  از  دوری  چشمانت

 

آتش  به  جان  خود  دارم  اما  حتی  فکر  یککدم  دورادور  به  حریم حرم  تو نزدیک  شدن را

 

هم   به خود اجازه  ندادم  تا  بدانی تا باور  کنی سوختم  اما  به  حریم  تو  حتی  نزدیک  هم  نشدم   بانو

 

نازنینم  خیلی  نوشتم  گرچه  دنیا  حرف  دیگر  بر دل دارم    .سرورم  بانوی  نازم

 

عاشقانه  های  حقیر ترین  نوکر  توست  داود  تو  فقط  مرد  خودت  بانو به  قد  دنیایی

 

دوستت دارم  عزیزم  بیش از این چیزی نمیگویم  امیدوارم تو حرف  هایم  را از  نا گفته  هایم

 

خود بخوانی  گلم  بخش   که  اشک  مهلتم  ندادبیش از این  بگویم   فقط با خدا \یمان بستم اگر تو

 

به من دهد هیچ گاه کلامی  کمتر از سرورم نشنوی نازنینم  و چنان زندگی زیبایی بریت بسازم

 

که هیچ دو روز یکسانی نداشته باشی نازنینم 

 

مرد تنهای تو فقط مرد تو داود

 

 

سلام ای     زیباترین نغمه جاودانه عشق    

 

سلام ای ماه بانوی زیبایم .سلام خانم مهندس زیبایم  سلام ای آخرین

 

آرزوی دل ویرانم.خانمم سالروز میلادتان  مبارک مثل هر سال حسرت

 

تبریک گفتن به تو نازنینم بر دلم ماند.خانمم همه آرزوم روز تولد توست عزیزم

 

ببخش که از تو دورم و هنوز نفس میکشم  .که این نبود رسم وفا اما مرگم دست خودم

 

نبود وگرنه بی تو یک روز زندگی نمیکردم.خانم گل زیبایم  باز این روز بهانه ای شد

 

که بگم عزیزم خیلی دوستت دارم سالهاست مینویسم شما اصلا اطلاعی ندارید  ای کاش

 

روزی این نوشتار حقیر به زیارت چشمان زیبای تو نایل اید.خانمم که رفتی و

 

حتی خبری از من نگرفتی  بدان هنوز با همان شوق جوانی هرشب عکس صورت

 

نازنینت  را به سینه میفشارم تا خواب فتح کنه  قلعه بی فروق چشمانم را خانم ندای

 

عزیزم خیلی دوستت دارم گرچه نمیدانی

 

مرد همیشه تنهای تو فقط مرد خودت داود          

 

 دل نوشته تلخی که ارزویم بود بخوانی اما میدانم که نمیخوانی

 

(  به نام تو خدایی  که حجت عشق  بر من تمام کردی و من خود خواسته  گرفتار  این عشق شدم)

سلام بانوی زیبای قلبم .سلام ای فرمانروای بی چون و چرای  کشور تنم . تو که روزی به فتح این  آمدی  فتح کردی

پیروز و مغرور  رفتی  و من ماندم  و خود  خواستم  اگر  لایق  انتخاب  تو  نشدم  لا اقل  وفادارترین عاشق تو باشم  .

حال که نزدیک به بیست سال از تولد  آن عشق  گذشته  تو رفتی  دیگر  حتی  امیدی  به  دیدار  تو  ندارم

چه  رسد به  وصل تو.  آن  روزها  که جوانی  بودم  بر  رویی در  چهره  شور  جوانی  در  سرم  پر  بود  امّا  امّا

امروز  نه  از جوانیم   نه  از  آن  شور  جوانی  چیزی  برایم  باقی  مانده   در  عوض  کوهی  از حسرت

بر  دل  ویرانم    بر  جا  مانده  و جای  آن  زیبایی  و  جوانی  برف  سپید  پیری   بر  چهره و هزار

بیماری  بر  پیکره  نحیفم  بجا  مانده   امّا  سرمست  از  وفایی  که  بر عشق   تو  بستم  خود  خواستم که ارباب  وفای  تو

تو شوم  فقط  به امید وصال تو در دنیای  دیگر.فقط  به  این  بها  همه  جوانی  ام  را در مسلخ  عشق  تو

قربانی  کردم  با  شاید  وصال  تو  در  دنیای  دیگر  قسمت  این  دل  عاشقم شود  حال  که  به  پیری

روزهای  دشوار  عمرم  رسیدم  تنهایی  بیش  از  بیش  بر جان  رنجورم  زخم  میزند  سختی  زندگی  نداشتن  همدرد

وقتی  در  بستر  بیماری  در  تنهایی  گرفتار  می ایم  وقتی  هیچ کس  در کنارم  نیست  تا جرعه ای اب

بدستم  برساند  و گاه  روز ها  و روزها  در  تنهایی و  بیماری  ماندم  بی  همزبانی  چون  اژده هایی  باقی  مانده وجود

نحیفم  رادر  چمبره  خود  میفشارد  آنقدر  که  میترسم  بعد  از  بیست  سال  وفا داری مجبور  به  بی وفایی

شوم  این  چون  کابوس  شومی  دقایقم  را تسخیر  کرده  آنقدر  از این  کابوس هراس  دارم  که از مرگ  برایم

 ترسناکتر  شده محبوب  زیبایم  که  هر شب  نقش  زیبای  چشمانت  را به سینه فشردم  چشمانم  اسیر خواب 

شد  فکر  اینکهمبادا    شبی  برسه  که  نتوانم  نقش زیبای  چشمانت  را چون این  سالها  به سینه  بچسبانم

 چون  کابوسی  تلخ  زهر

بر خواب  شب های  میریزد  .  محبوب  از همه  دنیا  زیباترم  تمام  این  سالها  در  خانه ام  هر جا  که  چشم

میگرداندم  نقش زیبای  صورت  تو  را انجا میافتم  ای  یگانه  بهانه  بودنم  میترسم  وحشت  دارم از

روزی  که  نتوانم  صورت  زیبای  تو  را در خانه  ام  بینم  این  سالها  نبودی  و  خیالت  همدم و مونس

دقایقم  بود  چطور  تحمل  کنم  روزی  نبود این  تنها  یادگار  مانده  از تورا.هیچ  چیز  نتوانست  عشق  تورا

این  سالها  از من  بگیرد  نه  آن دل شکستن های بی  رحمانه ات نه  خورد  کردن  غرورم  در پیش  دیگران

انجا  که  به  سرباز  زیر  دست من سلام  میکردی  جواب سلام  من عاشق  را  که  تنها  دلخوشیم  دیدار  تو  بود

در هنگام  تردد  در آن اداره  که محل تولد  و پا گرفتن  کودک  عشق  من بود  و نه  بی  خداحافظی  برای  همیشه  رفتنت

که بدترین  اتفاق  عمرم  بود  که  آخرین  امید  همکلامی  با  تو  هم  نقش  بر آب  شد  تنها  به  جرم

اینکه  عاشق  تو  بودم  وقتی  تو  با همه  خداحافظی  کردی  و  من  غریبانه  رفتنت  نظاره  کردم  در حالی  که

  میدانستم  شاید  این  دیدار  آخرمان بود فصل  هجران  بی بهار  وصال  تو  از  راه  رسیده ساعتی  که  دیدم

 برف  پیری  روی  صورتم

نشست  و  ظرف چند   روز  تمام  صورتم  را  در بر گرفت هیچ  کدام  نتوانسته بودند  حتی ذره ای  از عشق تو را

 از من  بگیرند حال  همه هراسم  از  این است  بعد  از  این همه سال  وفاداری  اتفاق مرگبار  دیگری  بر من بگذرد

آخرین  یادگارهای مانده  از  تو  را  از  من  بگیرد به چشمان  زیبایت  قسم  طاقت  این کابوس مرگبارم نیست

ای  زیباترین  اتفاق   عمرم به ناز  چشمانت  هر  لحظه  از  خدا  مرگ  میخواهم  تا  وفادار  بر این  عشق چون قهرمانی

در حضور  خودم  مرا از  دنیا  ببرد  که  میدانم  ارباب  وفای  تو مردن  هم مرا  در  چشمان  تو دیگر  نخواهد  نشاند

حداقل  در  میان  عاشقان  سربلند  این  مرگ  باشم نه  که  بعد از  سالها  وفاداری  بی  فای  عشق  تو

و شرمسار  وجود  خودم  قلب  خودم که  اریکه  حکم  رانی  تو  بوده  از  دنیا  بروم  نازنینم  ای  کاش  برای

اتفاق  زیبای  مرگ  وفادار  این  عاشق  دعایم  کنی  خانم  مهندس  عزیزم کاش  روزی  تو  بر  ارباب

  وفای  خود  التفات  کنی  که  اگر  یک  روز  هم از  عمر من باقی  باشد  آن  یک روز  دنیا  بهشت  برین  عاشقت  خواهد  شد

ندای  آسمونی  من  تو  رفتی  و عاشقت  از  سوز عشق  شاعر  شد  و اما  تو  ندیدی  تو  ندیدی  که نتوانست  حتی  قطعه

 شعری  برای  غیر  تو  گوید  و هرچه  بود  برای  تو  وصف  زیبایی چشمان  تو  بودمتعلق  به تو بود  ای  کاش روزی

حتی  بعد از مرگم  ببینی  کلماتی  را که  به عشق  تو گرد  هم  جمع شده بودند تا تو  بدانی  که  حاکم  مطلق  این عشق  و

یگانه  محبوب  این  عاشق  بودی همین  شرمنده  ام  که  خیلی طولانی شد  غصه  عاشق  و  وفاداریش

بر تو .

هزاران  مرتبه  از راه  دور بر چشمانت  که کعبه امال  همیشه  عاشق  بود  بوسه  میزنم

 

تنهاترین  مرد  دنیا  فقط  مرد  تو  داود

عرض تبریک سال نو

به نام خدا

 

سلام علیکم. سلام به ملکه بزرگ نازنین قلبم .سلام خانم مهندس عزیزم

 

سال نو را به شما تبریک عرض میکنم .نازنینم غروب سیزده بدر است

 

این عاشق  خسته از دوری دلدار سر در محراب عشق گذاشته و با محبوب نازنینم

درد دل میکنم  .ندای عزیزم دلم امروز با تمام وجود میخواست ان سیزده بدری باشد که صبحش قرار بود در اداره تو نازنینم را ببینم .خدایا چقدر شیرین بود آن روزهای

عاشق .از شب خواب نداشتم تا صبح شود و به اداره برسم و با تو عزیزم بعد از چهارده روز صحبت کنم اما افسوس که از آن روزها سال ها گذشته وتو نازنینم رفتی و من ماندم و حسرت دیدار تو که فقط خدا می داند با جان و جوانیم چه کرد و با عمرم چه میکند.نازنینم فقط خواستم

بگم که هنوز عاشقت مومن بر عشق تو تنهای تنها روزگار میگذراند.مجدا سال نو را به تو گل نازم تبریک عرض میکنم و بهترین آرزوها را برایت آرزو دارم .خیلی دوستت دارم

عاشق دیوانه تو داود

یکشنبه، بهمن ۵

یه دل تنگی که هیچ کس و چیزی دوای دردش نیست

سلام گل نازم سلام ای بیتا ترین گل هستی سلام ای همه ارامش این دل یاغی توی اداره نشستم و بدجور دلتنگم تو هستم هیچی  دوای درد دل یاغی نیست خانمم نیستی و نمیدونی نبودت چه دردی را به جان و روحم میزنه درد عشقت پیرم کرد با وفا به جای این همه دلتنگی ایا میشه گاهی دلت واسه وفادار ترین عاشقت تنگ بشه اره گلم دیگه وفادار ترین عاشقت نامش مال منه چون کسی را یارای این همه سال فراق و وفا نیست نازنینم وقتی دردت به جونم زهر میریزه داغون میشم چون میدونم درمونی برای دردم نیست محکوم به تحملم عزیز نازم گل من اخرش همان شدم که میفرمودی  دیدی عشقم در دلم ماند و دیگه به کسی چیزی نگفتم عزیز  همه درد را ریختم روی دل غریبم یاد دیدار اخر گل رویت جانم را میسوزاند وقتی تو گل نازم با تورج  خداحافظی کردی و عاشقی که ارباب وفای عشقت شد را لایق کلام ندونستی بدون خداحافظی ترکم کردی  یاد این دیدار اخرم باقی مانده جوانیم را خاکستر کرد و گرد پیری را روی موهام نشاند  ندای من بدون عاشقانه تر از همیشه دوستت دارم  غریب تر از همیشه درد هجران تو را بدوش میکشم فقط خواستم بگم فکر نکنی که عاشقت بی وفاست اونکه جوانیش را در مسلخ عشق تو قربانی کرد سوز عشقش دل دریا را هم ذوب میکند  گلم اگر یه روز خواست بیای بدون عزیز جونمی و قدمت روشنای زندگی  چراغ دلم بوده و هست

در بهمن ۰۵, ۱۳۹۹

فرخندترین روز عمر عاشق ،روز زیبای میلاد تو

سلام خانم مهندس زیبای من سلام ای زیباترین گل دنیا سلام لبخند زیبای پروردگارم امروز روز مبارک میلاد توست خانمم عزیز دلم نازنینم خانمی همه ایام سال را عاشق از سر میگذرونه واسه خاطر این روز میمون خانمم تولدت مبارک همیشه ارزوم بود اولین نفر باشم که این روز را به شما تبریک میگم اما نازنینم خیلی سال است دیگه اصلا نمیتونم با تو نازنینم صحبت کنم چه برسه به تبریک و میدانم این ارزویست که بر دل خواهد ماند گل زیبای من من چندین ماه خدمت کم اوردم برای بازنشستگی و دوباره بکار مشغول شدم اما به جان نگاه زیبایت که این اداره بدون تو مثال یک قبرستان است که دلم نمیخواد اصلا واردش بشم خانم اخه من به عشق تو و با تو خدمت را شروع کردم اما حالا نزدیک به بیست سال که با تو اجازه صحبت هم ندارم الان نزدیک به دو سال است که شما رفتی دیگه از دیدار شما هم محروم شدم و به گمانم دیدارمان رفت به قیامت و این دردیست که چون خوره جانم را هر لحظه میدرد,نازنینم عاشقت پیر شد مومن بر عشق تو ماند و پیر شد دل به کسی بعد از تو نداد و پیر شد تنها اما سربلند پیر عشق تو شد نازنینم دنیا حرف بر دلم مانده برایت خانمم دیگه کسی بعد از تو نتونست محرم این دل گردد این دل برای همیشه جزو مایملک تو ماند گرچه تو بی خبری و التفاتی بر این عاشق نداری ,ندای عزیزم مهربونم دیگه بعد از تو این دل رام کسی نشد خواستم که عاشق بر عشقت بمانم گرچه میدانم روزگار سخت و تنهایی پیری در انتظارم است اما به ناز نگاهت سوگند که همچنان شادمان و خرسندم از این عشق  و اگر هزار بار دیگر دنیا بیایم باز هم عاشق نگاه زیبای تو خواهم شد عزیزم خانمم نخواستم با حرف های دل تنگم غمگینت کنم تو ببخش که هر انچه از عشق تو به این عاشق رسید همه برکت بود و زیبایی حتی تنهایی جاودانه ای که تنها حاصل این عشق برایم شد نیست برایم بسیار زیبا و عزیز است گرچه میدانم تو از من بیخبری و هیچ التفاتی بر این عاشق نداری اما به این روز عزیز سوگند که دمی از این عشق نادم و پشیمان نشدم و همیشه مفتخرم به این عشق که و این عشق به پاس وجود زیباترین گل دنیا به افسون نگاه زیبایت زیباترین عشق دنیا شد همیشه افتخار میکنم که عاشق زیباترین گل دنیا شدم و با یک دنیا عشق همه هستیم را بپای این عشق ریختم  و پیر عشق تو شدم همه روزگار خوشی عمر من ان روزهایی اشنایمان شد و بعد از تو باقی همه درد  بود و عذاب گل نازم همیشه عاشقت خواهم ماند و به یومن این عشق جاودانه خواهم شد گل نازم برای من همیشه بهترینی امیدوارم سهمت از دنیا همیشه بهترین باشه و سایه غم هیچ وقت بر زندگیت سایه گستر نشود ,تنهاترین مرد دنیا فقط مرد تو داود گل من اگر روزی گذرت بر این وب نوشت افتاد ارزویم این است برایم پیامی بگذاری بی تفاوت عبور نکنی از عاشقانه های بیدل ترین عاشق دنیا  هیچ وقت نخواستم و نخواهم که وجودم موجب ناراحتی و غم تو شود  طبق اخرین فرموده تو این عشق را همیشه در دلم پنهان نگاه خواهم داشت,دوستت دارم

در آذر ۲۵, ۱۳۹۹

سه‌شنبه، آذر ۲۵

فرخندترین روز عمر عاشق ،روز زیبای میلاد تو

سلام خانم مهندس زیبای من سلام ای زیباترین گل دنیا سلام لبخند زیبای پروردگارم امروز روز مبارک میلاد توست خانمم عزیز دلم نازنینم خانمی همه ایام سال را عاشق از سر میگذرونه واسه خاطر این روز میمون خانمم تولدت مبارک همیشه ارزوم بود اولین نفر باشم که این روز را به شما تبریک میگم اما نازنینم خیلی سال است دیگه اصلا نمیتونم با تو نازنینم صحبت کنم چه برسه به تبریک و میدانم این ارزویست که بر دل خواهد ماند گل زیبای من من چندین ماه خدمت کم اوردم برای بازنشستگی و دوباره بکار مشغول شدم اما به جان نگاه زیبایت که این اداره بدون تو مثال یک قبرستان است که دلم نمیخواد اصلا واردش بشم خانم اخه من به عشق تو و با تو خدمت را شروع کردم اما حالا نزدیک به بیست سال که با تو اجازه صحبت هم ندارم الان نزدیک به دو سال است که شما رفتی دیگه از دیدار شما هم محروم شدم و به گمانم دیدارمان رفت به قیامت و این دردیست که چون خوره جانم را هر لحظه میدرد,نازنینم عاشقت پیر شد مومن بر عشق تو ماند و پیر شد دل به کسی بعد از تو نداد و پیر شد تنها اما سربلند پیر عشق تو شد نازنینم دنیا حرف بر دلم مانده برایت خانمم دیگه کسی بعد از تو نتونست محرم این دل گردد این دل برای همیشه جزو مایملک تو ماند گرچه تو بی خبری و التفاتی بر این عاشق نداری ,ندای عزیزم مهربونم دیگه بعد از تو این دل رام کسی نشد خواستم که عاشق بر عشقت بمانم گرچه میدانم روزگار سخت و تنهایی پیری در انتظارم است اما به ناز نگاهت سوگند که همچنان شادمان و خرسندم از این عشق  و اگر هزار بار دیگر دنیا بیایم باز هم عاشق نگاه زیبای تو خواهم شد عزیزم خانمم نخواستم با حرف های دل تنگم غمگینت کنم تو ببخش که هر انچه از عشق تو به این عاشق رسید همه برکت بود و زیبایی حتی تنهایی جاودانه ای که تنها حاصل این عشق برایم شد نیست برایم بسیار زیبا و عزیز است گرچه میدانم تو از من بیخبری و هیچ التفاتی بر این عاشق نداری اما به این روز عزیز سوگند که دمی از این عشق نادم و پشیمان نشدم و همیشه مفتخرم به این عشق که و این عشق به پاس وجود زیباترین گل دنیا به افسون نگاه زیبایت زیباترین عشق دنیا شد همیشه افتخار میکنم که عاشق زیباترین گل دنیا شدم و با یک دنیا عشق همه هستیم را بپای این عشق ریختم  و پیر عشق تو شدم همه روزگار خوشی عمر من ان روزهایی اشنایمان شد و بعد از تو باقی همه درد  بود و عذاب گل نازم همیشه عاشقت خواهم ماند و به یومن این عشق جاودانه خواهم شد گل نازم برای من همیشه بهترینی امیدوارم سهمت از دنیا همیشه بهترین باشه و سایه غم هیچ وقت بر زندگیت سایه گستر نشود ,تنهاترین مرد دنیا فقط مرد تو داود گل من اگر روزی گذرت بر این وب نوشت افتاد ارزویم این است برایم پیامی بگذاری بی تفاوت عبور نکنی از عاشقانه های بیدل ترین عاشق دنیا  هیچ وقت نخواستم و نخواهم که وجودم موجب ناراحتی و غم تو شود  طبق اخرین فرموده تو این عشق را همیشه در دلم پنهان نگاه خواهم داشت,دوستت دارم

در آذر ۲۵, ۱۳۹۹

تبریک میلاد تو

{   بسم الله الرحمن الرحیم  }

 

سلام خدمت  خانم مهندس عزیز و نازنین  دل تنگم  .سلام بانوی  ناز  .سلام ای یگانه  گلی  که  بعد  از  رفتنت  دیگه  آن

سازمان برام  مثل یک قبرستان  سوت کوره  نازنینم  سازمان دوباره  ما را  احضار کرده و حدود پنج ماه دیگر باید خدمت کنم

امروز  بعد  از  گذشت  دوسال  دوباره  به سازمان  رفتم  خدایی  آن اداره  بدون  مثال  یک گورستان  تنگ  تاریک   و

دلگیره  .گل نازم این  ماه  ماه  مبارک  تولد  شماست  یاد  قدیم  ها  بخیر  که میتونستم  باهات  حرف  بزنم  بهت  تبریک  بگم

یادت  میاد  میگفتم   سیصد شصد چهار  روز  را به  دلخوشی  روز  تولد  شما  سر میکنم  به دلخوشی این روز  زیبا  همه  زشتی های  عمر را

تحمل میکنم  به امید  همین  یک روز  یادش  بخیر  چقدر آن روزها  زیبا  بود  یه روز  بهار  یادم  شما  مثل یک فرشته  زیبا  داشتی  با

همکارت خانم ثابت  توی باغچه  سازمان  که از شکوفه گیلاس  و زرد الو  رنگین  شده  بود قدم  میزدی  و من  زیباترین  تصویر

همه  عمرم را شاهد بودم    و برای  همیشه  در  ذهنم  ثبت  شد  گل من خدایی  نمیدونم  چطوری  قراره  اون  سازمان  را بدون  تو  تحمل

  کنم  خانمی من خیلی  دلتنگتم  ای  کاش میدونستی  دیگه  آرزوی  دیدار  تو هم  دیگه برام  غیر  ممکن شده  و  باید  این  آرزو  را  به  گور

ببرم  نازنینم  پیشا پیش  سالگرد  میلاد  زیبایت  را  که  همانا  زیباترین  روز    زندگی  عاشقت  است  را  بهت تبریک  عرض میکنم

من باز مینویسم  مثل  گذشته  با  این  وجود  که  میدانم  تو هیچ  وقت  گذرت  به  به این  نوشتار  نمیخوره  و  هیچ  وقت این  کلمات   به

 زیارت  چشمای نازت  نازت نایل نمی شوند  اما  باز مینویسم  مینویسم  برای تو  که  همه  همه  دنیای  منی  شعر  هایی  که در  وصف  تو

  سرودم   بعد از چند  سال  تازه  موفق  به  ثبت  شدم آرزوم  است  یه  روز  تو  جایی  بخوانی  یا  گوش  بدی بدان  همه متعلق  به

چشمان  زیبای  شماست همه  پیشکش  یک  لحظه  خندیدن  زیبای  شماست  فقط  بدان  در قلب  من  جاودانه ای  ای زیباترین آیه ء  شکوه  پروردگارم

یکشنبه، اردیبهشت ۲

یک شب مثل شب های دیگه تنهای تنها

سلام عزیز دل بی تابم.سلام ای محبوب عشق دوران جوانیم

سلام خانم مهندس عزیز سلام اروم دل نا ارامم امشبم باز دفتر های قدیم را اوردم و دارم همه را برای بار صدم میخوانم.خانمم ،گل من فدای چشماتون که حالا در خوابند خوش بخواب ستاره من عاشقت همیشه بیداره همیشه بی تابه گل من یادت میاد میگفتی من میرم و دوریم برات عادت میشه گل من بیست دو سه سال هیچی عادی نشده هر روز عاشقترم بر عشقت هر روز وفادارترم به محبوبم .گل من یادت میاد چقدر قدیما برای شنیدن لحظه ای صدای توچقدر از خودت حرف میشنیدم چقدر بی محلی چقور قهر میدیدم خدا نیاره برای عاشقی که یک روز بفهمه برای۰ محبوبش ارزشی نداره به ناز چشمات قسم که گلایه نمیکم فقط دردل میکنم تازه بعد از قهر تو دنیا بود که هر لحظه ادم هاش زخم زبونم میزدند شکنجه عذابم میدادند به خاطر این عشق نازنینم غربتی در این سالهای عاشقی کشیدم که نگو خیلی درده عاشق یک عشق طرفه باشی و خودت بدانی عشقت با همه دنیا تفاوت دارهعشقی که بیست و اندی سال گذشته اما هنوز مثل همان روزها تازه و پر شور است و پاک عشقی که حتی لحظه ای تو نازنینم در نظرم جایگاهت را از دست ندادی که هیچ بخدا که هر لحظه عزیزترشدی .مرا ببخش اگر جسارت میکنم تورامال خودم مینامم درحالی که خودمیدانم هیچ سهمی ازتو ندارم همه سهم من از این عشق حسرت بود و غم بود .....اما انقدر تو و این عشق برای من عزیز هستید  که این همه سال نتونست شعله عشق ترادردلم کم رنگ کنه

خانمم نازنینم خیلی درده یکی را بیست و اندی سال دوست داشته اما اون خبر نداشته باشه و هیچ حسی بهت نداشته باشه گلم یادت میاد چقدر منتظر موندم شاید برای خداحافظی باهام تماس بگیری اما نشد با همه توی ان سازمان خداحافظی کردی به جز من فقط به جرم عاشقی

خانمم عکس دوازده تا دفتر را که ان سالها دیوانه وار مینوشتم را برایت اینجا گذاشتم میدونم سر نمیزنی  اما گذاشتم .ندا خانمم خیلی دوست دارم پیر شدم باورت نمیشه اما در این یک سال اندی که به درد هجران تو گرفتار شدم تمام موی صورتم سپید شد.خانمم کاش میدونستی  عاشقت هنوز که  هنوزه برای تو از دوری تو اشک میریزه و هر لحظه از خدا بهترین ها را برات ارزو  داره گل من داغ هجرانت شاعرم کرد پیرم کرد اما هنوز نتونسته تو رادردل و جانم کم رنگ کنه خانمم شب چشمایدقشنگت بخیر خوش بخواب عاشقت همیشه بیداره .

تنهاترین مرد دنیا فقط مرد تو  داودشیروانی

در اردیبهشت ۰۲, ۱۴۰۳

رویای وصال تو

سلام مهتاب شب هایم سلام ای عشق بی تایم.

سلام خانم مهندس عزیزم .یه شعر سرودم تقدیم قدوم مبارکت که دیشب خوابم را مصفا کرده بودی .اره نازنینم دیشب تو را به رویا دیدم .نمیتونم بگم حالم بعدش چطور بود زبان قاصره فقط این شعر را تقدیم کردم .نازنینم بیست چند سال بود که گاهی اگر در خوابم بهم سر میزدی حتی توی خواب هم با من بیگانه بودی امان از درد عشق اما عاشق با همان هم خوش بود تا دیشب که قدم رنجه کردی منت گذاشتی پا به خواب عاشقت گذاشتی و بعد از بیست اندی سال بوسه ای به من دربدر عاشق دادی .بعد از این همه سال بیگانگی دیشب تو مرا غریبه حساب نیاوردی  و با من غریبگی نکردی مثل خواب های گذشته عاشق محزون را در آغوش گرفتی بوسیدی  فکر کنم دیگه خواسته ای توی دنیا نداشته باشم با لطفی که تو بعد از این همه سال عاشقی ام کردی من که همیشه از عشقم راضی بودم با وجود اینکه هربار بهم یاداوری میکردی که با من نسبتی نداری  من دیگه عادت کرده بودم بنازم غم عشق را منکه تمنا و طمعی بابت وفاداریم نداشتم اما دیشب مزد همه سال عاشقیم را دادی نازنینم حلالت باشه این همه سال وفاداریم نازنینم خوشحالم افتخار میکنم که این همه سال عشقی یکطرفه را عاشقی کردم  نازنینم چند بیتی عرض کردم خدمت نگاه نازت تقدیم میکنم

به نام خدا

 

سلام گل بیتای من  ُ  سلام ندا خانم عزیزم  ُ سلام  از دلتنگی  این روزها  عاشقت  تا آرامش چشمان تو ُ ندا خانم  این روزا  خیلی داغونم  غم  دیگر  ندیدن  تو  همه  زندگیم را سیاه  کرده  شب ها  هنوز  نقش  زیبای  چشمانت  را در آغوش  گرفته  میخوابم   بی  وفا  چند  وقته  بخوابم  هم  نیامدی   نازنینم  تمام  اوقات را با مرور  خاطرات  میگذرانم  جز این کاری  ندارم  ندا  خانم  تو را به خدا  خبری  بگیر  پیامی  مهمانم  کن  بخدا  که ویرانم  یعنی عاشق بعد از بیست سال اینقدر  حق نداره  بانوی من  ندا خیلی دوستت دارم  آخرشم از دوریت  دق میکنم  و راحت میشم  باور کن.خیلی دوستت دارم    تا ابد چشم به راه تم

در تیر ۰۷, ۱۳۹۹

دوشنبه، اسفند ۱۹

بخوابم آمدی ای گل ......

به نام خدا

سلام عزیز همیشه دل تنگ   داود  وسلام  ای یگانه  آرزوی  دل  بی  آرزوی  داود

گل نازم  امیدوارم  همیشه  خوش  خرم  باشی  هر  روز  برات  دعا  میکنم  که همه  غم  ها  درد  های  عالم  ازت

دور  باشه  خانمم  دیشب  خوابت  دیدم  قد  یه  دنیا  خوش  حالم  قربون  قدم  هات برم  گلم  که  اینبار

توی  خوابم  با  من  غریبه نبودی  اره  عزیزم  عاشقت  که  دیگه  امیدی  به  دیدارت  نداره  حتّی امیدی

به این  نداره  که  تو  روزی  گذرت  بر  این  وبلاگ  بخوره  این  نوشته  ها  به  زیارت  چشمات  برسند

حتّی  به خواب  دیدن  تو  دلخوش  است  .خانمم  نازنینم  شاید  بر  خلاف  باورت  از  آخرین

خداحافظیت   خیلی  عزیزتر  شدی  هیچی  برای  عاشقت  عادت  نشده  حتی  دوری  از  تو نازنینم

گل  من  اگر  میدانستی  چقدر  حتی  با  خوابت  دل  عاشقت  شاد  میشه  شاید  بخوابم  میامدی  نمیدانی 

چقدر  دلتنگتم  امید  زیادی  ندارم  از  این  بیماری  لاعلاج  کرنا  جان  سالم  در  ببرم امیدی  هم  به

  زندگی  ندارم    گلم  هجده  سال  را  بی  تو  جان  کندم  به  نگاه  نازت  قسم  که  همه  زندگیم  است  دگر  سیرم

فکر  دیگر  ندیدن  تو  چون  خوره  بر  جانم  افتاده  ذره  ذره  ام  را  میدرد  خانمم ببخش  اگر  کم  مینویسم  اگر  روزی

به  این  وبلاگ  رسیدی  تو  را  به  جان  چشمان  از  همه  دنیا  زیباترت  پیامی  برای  این  عاشق  بگذار  مبادا  بی

خیال  گذر  کنی  عزیز  که  دلم  همه  وجودم  منتظر  یک  پیام  از  توست  امیدوارم  همیشه  شاد  و  سرحال  باشی  دعای  این

عاشق  همیشه  بدرقه  راه  توست  عاشق  غمگینت  ( داود  )

در اسفند ۱۹, ۱۳۹۸

یکشنبه، آذر ۲۴

تبریک روز میلادت

 

به نام انکه مهر تو را در دلم رویاند

سلام بانوی زیبای قلبم  و سلام ای  صاحب  و پادشاه  اریکه  تنم ،سلام ندا خانمی سلام ای گل نازی که امروز  روز میلاد  زیبای توست  امنروز بیست چهارم آذر ماه روز میمون  پر سعادت  میلاد توست

عزیز ترین روز  برای  کسی که مهر تو را  در د ل دارد    ندای عزیزم  تولدت  مبارک  خانمی  همیشه آرزوم  بود نفر اولی باشم  که این روز  را به تو  تبریک  میگویم  همیشه  آرزویم این  بود  در  این روز  هرچه  دارم شیرینی شکلات بگیرم  و کام دنیا را شیرین  کنم، گرچه  تو نازنینم  التفاتی به من  نداشتی اما  سیصد  شصد  پنج روز  خدا را به عشق این روز زندگی میکردم   گل من  میدانم که دیگه گل های زیبای زندگیت  (فرزندانت)بزرگ شده اند  و تو دیگر مثل ان روزها نیستی   اما بدان بهترینم  که  من هنوز  همان  عاشق  بی دل  تنهاترینم  که دیگه این  روزهابار سنگین زندگی  که از جور نامردان  به دوش  من افتاده  کمرم را خم نموده و برف پیری بر سر و صورتم  نشسته  اما به نام زیبایت  قسم  که  هنوز  همان  مرد عاشق  سال  های  پیشم  که  هجده  سال  را  فقط  با یاد  تو زیسته  و  بدون  سر  و همسر  تنهای  تنها با عشق  تو زندگی میکنمبا وجود  چهل و اندی  که سنم  گذشته  مثل  همان  جوانی  ها  هنوز شب  ها نقش  زیبای  چشمان  تو را در  آغوش  میگیرم  و  میخوابم       بانوی  من ندا  خانم  زیبای  من  فقط  خواستم  مثل  همان  قدیم  ها  اولین  نفری  باشم  که  این  روز  را  به تو عزیزم  تبریک  بگویم  گرچه  میدانم  از  یاد  تو  رفتم  تو  دیگر  هیچ  وقت  مرا به خاطر  نمیاوری  و هیچ وقت سرچ  نمیکنی عاشقانه های مرا  تا که این وبلاگ  را بیابی  و بخوانی  اما  من  مومن  فقط  مینویسم  و  مینویسم   مینویسم  وعزیزم  امیدوارم  همیشه  سلامت  سربلند  زندگی  کنیآرزو  دارم  روزی  یادی  هم  از عاشق  بی  دل  خود  کنی کسیکه جوانیش  را به قربانگاه  عشق  تو اورد  م  و خلیل وار  قربانی کردم  همه  بود  و نبود  خود  را  در  مسلخ  عشق  تو  فدا کردم  به امید اینکه  هدیه باشد  به پیشگاه تو شرمنده ام که مثل همیشهاز مال دنیا چیزی ندارم  جز  غم  و انده  که  پیشکش چشمان زیبایت  کنم  اما بدان  عاشقانه  هر  لحظه  حاضرم  جان ناقابلم  رافدای  بودن  و شاد  زیستن  تو نازنینم  کنم.بهترینم  تولدت مبارک تولدت  مبارک  تولدت  مبارک

عاشق تنهای  تو  داود

جمعه، آذر ۸

گــــــــــــــلایه از تو

به نام خدا

سلام  خانم مهندس از همه دنیا زیباترم.سلام ای که هنوز اسمت  اسم شب منه ،سلام ندای نازنین من خانم چقدر زود  در خاطرت کم رنگ شدم،چقدر زود فراموشت شدم .همه رویام این بود که روزی از قید اون اداره خشک متعصب راحت شیم  تا بتونم یه بار باهات بدون قید صحبت کنم یه جور از یادت رفتم که انگار هیچ وقت نبودم  خانمی  درسته چهل و اندی سالم شده  و دیگه جوون نیستم اما هنوز قد اون قدیما بیشتر دوستت دارم خانمی  اگر این روزها  تنها موندم  واسه  اینکه  نخواستم  جای  تو را توی منزلم  به کس دیگر بدم اگر امروز کسی دورم نیست  واسه اینکه  نخواستم  جز تو به کس دیگه ای  فکر کنم  اگر همه این  روزها  روی ازم  برمیگردانند  ناراحت نیستم  از اینکه چرا  تو گل نازم  دیگه  حتی  به  خوابم  هم  نمیایی درد  دارم  خانم  مهندس  عزیزم  اگر  دنیا  تنهام  بزاره  نمیسوزم  داغ  دلم از اینه  که  از  یاد  تو  رفتم   نازنینم چه زود  از یادم بردی  چه زود فراموشت  شد  مردی  که میدونستی  جز  تو  نداره  کسی رو......./

مردی  که تنها  موند  واسه  خاطر  اینکه  خواست  فقط  مال  تو  باشه

در آذر ۰۸, ۱۳۹۸

سه‌شنبه، مهر ۱۶

درد دل شبانه با تو نازنینم

به نام خدایی که چند روزه ازش بریدماما خود نمیدانم چرا باز به نام او شروع میکنم

سلام گل زیبای من ،سلام ندا خانم ،که رفتی و به یکباره که نه اما چه  زود فراموشت شدم

خانمم توی اون اداره  پر بود از  ادم هایی که  مرض  جنسی بودند  آدم هایی که از صبح  که می امدند تا وقت رفتن کارشان فقط تشبیح  تعبیر  خانم  ها  بودنمی دانم اما  گویی جز این کار  کار دیگری نداشتند  و جالبتر  اینکه  سر ظهر که  میشد  همه در  صف  نماز  حاضر بودند  هیچ وقت نفهمیدم این  همه دورویی بهر چیست اما گلم من که از صبح  به تو فکر میکردم  و تمام  فکر ذکرم شما بودی  از  چشم شما  افتاده  بودم  مشتی  منافق  دو رو  آدم های باب  میل شما بودند  شما که با من قهر کردی  من که هیچ وقت نتوانستم  حتی در فکرم نظر  سویی  به شما  داشته  باشم  اما  انان  که  به راستی بیمار  جنسی  بودند  در چشم شما جا داشتند.نمیگویم  افسوس  اما چقدر  دردناک  بود درک  این مطلب حال که  هردو  بازنشسته  شدیم  برای  همیشه  رفتی  که دیگه  نبینمت  تمام  اوقات م  را  با دوره  آن خاطرات  میگذرانم .نازنینم  بهترینم  ای  که از  تو تنها  یادگاری  که برایم  ماند  یک  کوه اندوه  و یک عکس صورت  زیبای  توست بهترینم  زود بازنشسته  شدیم هردو تو رفتی که زودتر  از من خلاص شوی برای منکه  خیلی وقت بود  دیگه آزاری برایت  نبودم  شاید  ان روزها  که هر روز  شما را میدیدم  از  همان  نگاه  من  بیزار  بودید اما دیگه این سالهای آخر  که  محل خدمتم  عوض شده  و دیگر  ماهی  یک بارم  نمیدیم صورت زیبای تورا.نازنینم همیشه حسادت میکردم به انانکه نزدیک شما کار میکردند به انان که شما را میتوانستند  سیر  ببینند اما من شاید  ماهی  شاید  دو ماهی  یکبار  دیگر این اواخر هم که ماموریتی شده بودم و دیگر........./نمیدان گل زیبایم حالا برات مینویسم  مثل همان گذشته ها و مثل  همان  گذشته ها شما نمیخوانی  و میماند.خانم  مهندس زیبایم امیدوارم که هرجا که هستی شاد خرم باشی بدان که تا ابد جاودان  دل  من خواهی بود .تا ابد دوستت دارم .مردی که پیر  عشق  تو  شد  داود تنهای تو

در مهر ۱۶, ۱۳۹۸

شنبه، مهر ۶

یک شب و یک شب زنده دار یک غم

 

به نام خدا

سلام بانوی زیبایم   .سلام  ماه  دلارارامم .سلام خانم  مهندس عزیزم خانمم چند  روز بد جور دل  بهونه میگیره

بهارم  چه  کنم چطور بهش بگم دیدار  تو رفت  برای قیامت .خانمم  هیچ  دیگه اصلا  یاد من میافتی خانمم

خدا داودت  را ببره  که اینقدر  غم  نبودت  سنگین  عزیزم

نازنینم امیدوارم همواره سلامت باشی

این آخرین ارزوی یک

عاشقه

در مهر ۰۶, ۱۳۹۸

سه‌شنبه، شهریور ۱۹

بازگشت به سرزمىن روىاهام براى ىک شب

سلام گل نازم. سلام اروم دل داود سلام اى نازنىنم زىبا دىشب امده بودم به منزل پدر ىزرگ به جاىى که روزى سرزمىن امالم بود  به جاى که روزى فکر مىکردم بهشت برىنم است گرچه نبود اما دنىا دنىا خاطره داشتم از در دىوار کوى انجا خصوصا خاطرات روزهاى اشناىىم با تو گل نازم که در انجا رقم خورده بود خىلى هم سخت بود هم شىرىن هم دىدار مادرم که عزىز جانم هست هم دىدار محله اى که شاهد کودکى هاىم بود  اما دىگر نه کودک بودم نه نوجوان بلکه دىگر گرد پىرى بر سر و روىم نشسته بود چهل  سه سالم شده اما زىباترىن خاطراتم مال اىن محله بود احتمالا تا ساعتى دىگر به منزل بروم اىن خاطره را نوشتم ىادگارى در اتاق پاىىن کنج اتاق وسط تا بماند براى تو نازنىنم که دلم خىلى خىلى بى تابى مىکنه گاهى به حد جان کندن ازارم مىده فکر اىنکه دىگه قرار تو را نبىنم توىى که تمام ارزوى دل من هستى بودى خواهى ماند کاش روزى اىن ناله ها در دل سرد روزگار اثر کنه شاىد که باعث دىدارى بشه عزىزم اما اىن را بدان که جاودانه قلب منى دوستت دارم خىلى خىلى خىلى

در شهریور ۱۹, ۱۳۹۸

دوشنبه، شهریور ۱۱

انتظار انتظار انتظار

 

به نام خدا

سلام بانوی زیبایم ، سلام گل نازم  چندین ماه که ازت بی خبرم  یا بهتر بگم رفتی  و کامل از یاد بردی عاشق بی دل را ندا عزیزم هر بار با کلی امید میام سر میزنم شاید آمده باشی  سری به وبلاگم زده باشی  اما دریغا  خانمم چه زود از یاد بردی مرا چه زود فراموشت شدم  گل نازم ای کاش به حرمت این دل عاشق  یه بار خبری بگیری از من دوباره از امید پر کنی کلبه ویرانه ام را ای کاش

در شهریور ۱۱, ۱۳۹۸

سه‌شنبه، فروردین ۲۷

(  بسـم  اللّه   )

سلام گل نازم   .سلام امید دل عاشقم   .هر روز میام نگاه میکنم  که شاید آمده باشی  یک نظر گذاشته باشی  اما!!!دریغا نازنینم  گویی   که  هیچ  وقت  قرار  نیست  این نوشتار   زیارت  کندد اون  چشمای  از دنیا  زیباترت  را  گل  نازم  یه  بار  بیا  نزار  این  عاشق  تا  مرگش  چشماش  به راهت  خشک شه

نازنینم  دوستت دارم                                                                                

در فروردین ۲۷, ۱۳۹۸

دوشنبه، فروردین ۱۹

(  بسـم  اللّه   )

سلام نازنینم سلام زندگیم سلام  هست  و نیست  یک عاشق سلام ندا خانمم.امروز رفتم اداره اینقدر دلم بی تابی کرد برات تا زود برگشتم.ماه بانوی گلم تاج سرم ببخشید اگرعاشقت خودمونی مینویسه خیلی چند روزه دلتنگتم اگر بدون غرور بگم شایدت بدت بیاد گلم اما کلی اشک ریختم نازنینم دل تنگم حتی برای سرزنش هات خانمم واسه یه عاشق هیچی محبوب بد نمیشه  خانم نداهمیشه چشم به راهتم خانمم تا زنده ام  جای خالیت توی خانه و قلبم را به کسی نمیدم یادت میاد ان وقت ها میگفتم به پای عشقت میشینم  میخندیدی و من چیزی نداشتم که بتونم حرفم را ثابت کنم میگفتم گذر زمان فقط میتونه ثابت کن عشقم را و حالامیگم خانمم   خیلی سخت گذشت این همه سال که تنها بودم  اما بدان تا مرگم دلم زندگیم مال خودت است همیشه به خدا میگم خدایا حرمت خانه و تنم را حفظ کن تا دست های پاک و نازنین گلم میخوام فقط مال خودش باشم با وجود اینکه میدانم توی این دنیا سراغم نمیاد  اما گلم هر وقت که بیایی میبینی زندگی مال خودت است توی این خونه توی تمام اتاق ها عکس نازنین خودت استهمه چی مال خودت است غریبه نیستی توی این خانه اینقدر صدا زدم اسمت را که تمام دیوارهای این خانه میشناسند تو را نخواستم  کسی بیاد که مجبور شم عکس تو را از دیوارها جدا کنم نخواستم کسی بیاد که مجبور شوم شب عکس نازنینت را بغل نکنم بخوابم ندا عزیزم بخدا من اونی نیستم که تو فکر میکنی عشقم عشقی نبود که تو فکر میکردی خیلی ادم ها توی این سال ها امدند اما هر کس امد و دید این خانه صاحب دارهاین مردعاشقه خودش رفت و دیگر نیامد  .  گل من یک وقت فکر نکنی چون اینجا منزل یک ادم مجرده برای شما نا امنه نازنینم به ناز چشمات که تمام زندگیمه  توی این زندگی کسی به سرور این خانه نگاه چپ نمیکنه  مردی که این سالها در اوج روزهای جوانی  دیو شهوت را خفه کرد واسه حرمت عشقش کور بشه اگر به شما نگاه محترمانه  کنه خانمم همه این سالها تنها ماندم که اگر روزی حتی برای ساعتی پا روی چشمم گذاشتی آمدی بدانی همه چیز متعلق به خودت است خدا میداند فقط به همین خاطر ازدواج نکردم میدانم باور نمیکنی .نازنینم خانمم یه بار اون اول اولا یدفعه از زبانم در رفت گفتم خانمی  ندا فدای تو همه زندگی داود یکبار تو هم به من گفتی آقام خدا میدونه تمام این سالها با شیرینی همین یک کلامت زنده بودم یک بار هم فقط یک بار وقتی گفتم خیلی ناراحتم بهم گفتی قصه نخور همه چی درست میشه همه زندگی عاشقت همه جوانی این مرد فدای همین دو کلامت گرچه فقط یکبار بود و باقی صحبت های ما همه اش سرزنش و نکوهش بود اما شیرینی این دو کلام کافی بود که  بشی بود و نبود یک مرد  خانمم نازنینم تا ابد چشم به راهتم اما اگر نیامدی هم عیبی نیست دلم میخواد ان دنیا خدا شاهد باشه به این وفاداری  شاید دنیای دیگر دلت بخواد با من بمانی بدان انجا هم طلبکار شما نمیشم انجا هم راضیم  به رضای تو نازنینم  همه جوانیم که از سر گذشت و پیر شدم فدای ناز نگاهتون خانمم رو سیاهم چند سال پیش ان لیلا از خدا بی خبر ان عقد نامه را فرستاد اداره و خاطر نازنین شما مکدر شد و دیگه هیچ وقت بهم مهلت ندادی بهت بگم نازنینم ان عقدنامه مال سال 73 بوداو میخواست مرا ضایع کند و موفق شد و مرا تمام عمر شرمنده درگاه تو کرد اما گلم قسم به همه سال های تنهاییم قسم به چشمات که همه زندگیم بوده هست ان مال سال 73 بود وشناسنامه ام بهترین گواه ان است قربون خاطرت برم که  اون نارفیق ککدر کرد از حسادت موفق شد رو سیاه کند مرا و از چشمای گلت بیندازد مرا گرچه بعد از ان بارها امد و عذر خواهی کرد اما چه سود وقتی تو نازنینم از من دلگیر شدی و فکر کردی من هم مثل خیلی های دیگه یک مرد هوس بازم که شما را گول زدم با حرف هایم  دیگر چه سود وقتی افتادم از ان چشمان زیبا خدا خودش حقش را بدهد که این خیانت را در حق من بیگناه کرد .بهترینم   ببخش مرا ببخش بابت همه همه چیز ببخش بابت همه بدی ها  اما اگر روزی رسیدی به این وب نوشت خانمم باور کن حرفم را من هیچ وقت ان نبودم که شما راجع به من فکر کردی مرا به قهرت تنبیه کردی عزیزم بخدا اون نبودم  به همه اشکهایی که بپای این عشق ریختم قسم نبودم انچه تو اندیشیدی ندا دوستت دارم فقط همین  بدون هیچ  توقع  و انتظاری فدای تو همه زندگی ناقابلم تا ابد  مال خودتم          گرچه مرا نخواهی ندا خیلی دلتگتم میدانم تا قیامت و دیدار تو نازم چقدر راهه  اما به ناز چشمات  تا قیامت  این عاشق و این خونه متعلق به خودت است  18 سال گذشته تا حالا هزار سال همزنده باشم این دل متعلق به شماست  نه فقط این دل  که بگم با کسی ازدواج میکنم تا ابد دلم متعلق به توست نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نازنینم تا زنده ام تنها تنها تنها میمانم به پای عشقت  مثل یه امانمتدار تا حالا حفظ کردم  عزیزم حرمت این تن ناقابلم رو حرمت این زندگی ناقابلم را   توی اون سالها که اوج جوانی بود حفظ کردم گلم مطمن باش تا قیامت حفظ میکنم خیلی سخت بوده هستامانتدار کسی باشی که نیستش اما گلم داور این شرط باشه بین من شما خدای ما شاید یه روز باورت شه ببخش گلم اشک نمیزاره صحفه را ببینم میدانم گذرت نمی افته براین وبلاگاما اگر روزی  گذرت افتاداگر صد سال دیگر هم بود نوشتم بدان عاشقت هنوز زنده است عاشقه اگردیدی نوشته ها قطع شده تو را بخدا فکر نکن که که رفتم سوی کس دیگر بدان زنده نیستم که ننوشتم برات گلم نازنینم ندای خوبم ببخشید زیاد نوشتم غم دلم زیاده و جز این وبلاگ جایی ندارم واسه راز نیاز با تو  مرا ببخش اما هیچ وقت در ان سالها نتوانستم برایت حرف دلم را بزنم ببخش با این همه ادعا حتی نتوانستم یکبار بهت بگم که دوستت دارم نخواستم هیچ وقت حتی به قدر تار مویی به  دل نازنینت وارد بشم انگار همیشه خدا نگهبان بود  سوختم اما نتوانستم دهیچ وقت دم بزنم دیگه ماههای آخرم که دیگه به قهر تو غریبانه دچار شدم ............./ببخش عزیزم ببخش درسته لایق عشقت نبودم اما خواستم بهترین عاشق باشم براتببخش گلم  که نتونستم بهترین عاشق هم باشم و دل نازنینت از من رنجید باز نتوانستم کاری بکنمفقط سوختم سوختم سوختم سوختم همانگونهتو عزیزم خواسته بودی همه چیز را در دلم نگه داشتم ندا دوستت دارم   درد اینکه نمیتوانم این عشق را برایت بگویم تمام تار پودم را سوزانده جوانیم را خاکستر کرده .                     

                                                    تنهاترین مرد دنیا فقط مرد خودت کوچیکت داود

در فروردین ۱۹, ۱۳۹۸ ۱

شنبه، فروردین ۱۷

روز اول کاری سال نود هشت ۹۸

 

(به نام خدا)

سلام بهترینم  سلام  نازنین بانوی  قلبم  .سلام خانم مهندس عزیزم امروز اولین روز کاری در سال جدید بود من که نرفتم  دیگه  خانمی  بعد  از   رفتن تو دیگه  هیچ  دلم  نمیخواد  توی  ان اداره  برم  نازنینم  خیلی  دلتنگتم  هر  سال   روز  اول  کاری  سال  نو  با  کلی  دلخوشی  به امید  دیدنت  میامدم  به امیدی که یک لحظه  ببینم  صورت  زیبای  تو  را  گرچه  تو  سرد  و  بی  تفاوت  بدون  التفاتی  از من  میگذشتی  و  دوست  داشتی  نبینی  مرا  اما  گلم  چه  کنم  زنده  به همان  یک  نگاه  تو بودم   .خانمی  گاهی  میامدی  بدون  حتی  نگاهی  میگذشتی  و  من  میماندم  دنیای  حسرت  اندوه که  چهارده  روز  انتظار  کشیده  بودم  تا  برسه  این  لحظه  یک  نظر  ببینم  چهره  زیبایت  را  اما  بیشتر  اوقات  از  همان  یک  نگاه  هم  محروم  میماندم  میرفتم  توی  کوچه  های  اطراف  اداره  یه جای  ارام  میافتم   بغض  مانده  در  گلویم  را  بیرون  میریختم  دوباره  به  سازمان  باز  میگشتم  گل  من  چه  روز  هایی  را  در  این  چندین  سال  سال  نظاره  گر  بودمچه  روز  ها  که  ساعت  ها  در  پارکینگ  به  تماشای  ماشینت  حتی  دلم  ارام  میشد  و میدیدی  چندین  ساعت  زل  زده  به ماشینت  از  سرم  گذشتهندای  من  اما  امسال  امد  و  من  تو  را  ندیدم  گویی  دیگر  قسمتم  نخواهد  شد  دیدار  گی  رویت  در خانه  نشسته  و  برایت  مینویسم  برای  تو  که  هیچ  وقت  یرچ  نمیکنی  عاشقانه هایم  را  ندا  گلم  رفتی  از  مزاحمت  های  داود  راحت  شدی  خامی  من  منکه  چندین  سال  بود  بفرمده  خودتان  عشقم  را  در  دلم  نگه  داشته  بودم  عزیزم  دورت  بگردم  من  هیچ  وقت  قصد  ازارت  را  نداشتم  اما  مرا  ببخش  غم  دنیا  روی  دلم  میریزه  وقتی  فکر  میکنم  که  با  این  همه  عاشقی   منفور  درگاهت  بودم  نازنینم  چی  میشد  برای  ساعتی  دنیا  میایستاد  تو  فارغ  از  قوانین  گند  دنیا  با  من  عاشق  حرف  میزدی   اجازه  میدادی  منم  برات  حرف  بزنم   خدا  میداند  چقدر  حرف  روی  دلم  سنگینی  میکند  یادمه  وقتی  برای  اولین  مرخصی  بلند  مدت  رفتی  در  آن اداره  برمن  چه  گذشت  وای  خدا  حتی  یاداوریش  لرزه  بر  اندامم  میافکندوقتی  از  خانم  کاظمی  شنیدم  برای  بار  دوم  به  مرخصی  میروید  گویی  دنیا  روی  سرم  خراب  شد  چرا  که  خوب  میدانستم  بدون  تو  در  ان  اداره  لعنتی  چه  بر  روزگارم  خواهد  گذشت    عزیزم  نمیدانی  چه  سال  هایی  واقعا  مصیبتی  را  در  ان  سازمان  داشتم  .ندا  گل  من  یه  کوه  درد  در  سینه  دارم   یاد  چشمان  زیبایت  اشک  را  مهمان  چشمانم  و  بغض  را  به  گلویم  مینشاند.مرا  بخش  خانمی  مرا  بخش  مرا  بخش  عاشقت  رو  سیاهه  که  تو  نبودی  من  در  نبودت  هنوز  زنده   نفس  میکشیدم  .دوستت  دارم

تنهاترین  مرد  دنیا  فقط  مرد  تو  داود

 

در فروردین ۱۷, ۱۳۹۸

پنجشنبه، فروردین ۱۵

به بهانه تبریک سال نو برای تو نازنینم

 

((  به نام  خدا  ))

یا مقلبل  قلوب  والبصار                                                     یا مدبر  الیل   والنهار

سلام بر بانوی   یکه  تاز  اریکه  قلبم  سلام بر  تنها  محرم  حریم   قلبم   .سلام   ندا  خانم  سلام   نازنینم   سلام  بهترینم   .سال  نو  شما  مبارک  گل  من  رسیدن   بهار   فصل   شکوفایی  دنیا   بر شما  مبارک   .خانمم   امیدوارم  هر  کجا  که  هستی  دلت  شاد  و  لب  خندان   باشه  اگر  از  حال  عاشقت   بخواهی  باید  بگم   که  دور  از  تو  فقط  ثانیه ها   را  میکشم   به   اسم   زندگی    بهار  زیبایم   شما   چطوری  امیدوارم   مثل  هر  سال  این  روزها   در   سفر    باشی  کنار  کسی  که   شانه هایش  تکیه گاه   امن   توست  انکه   در  قلبت  جا  دارد   و    دل  نازنین  تو  نگران   اوست  خوش  به  سعادت  مردی  که  مرد  رویاهای   توست   خانم مهندس  عزیزم  نازنینم  چطوری  دلت  آمد  مرا تنها بگذاری  بی  خبر  بری  نازنینم  من باید  خبر  بازنشستگیت  را  از  کس دیگر  بشنوم  همه  دنیا  محرم  بودند  جز عاشقت  جز  کسی  که  تمام  لحظه هایش   در  تنهایی  سپری  میشه  فقط  واسه  اینکه    نخواستم  جای  خالیت  در  منزلم  را  به  کس  دیگر  بدم   نخواستم  کسی  پا  به  تنهاییم  بگذاره  مبادا  که  مرا  از  یاد   تو  غافل  کندتمام  ثانیه ها  را  با  یاد  نازنینت  میگذرونم  میدانم  که  نمیدانی هیچ  وقت  نخواستی  که  بدانی    میدانم  نتونستم  شغل  لوازم  آرایش  را  ادامه  بدم  شغلی  که  خدا  بهتر  میداند  فقط  به  خاطر  تو  شروع  کردم  اما  چکنم  قربانی  اقتصاد   بیمار  کشور  شدم  مثل  خیلی  های  دیگر  من  ان  شغل  را  دوست  داشتم  چون  تو نازنینم  دوست  داشتی  همه  زندگیم  فدای  یکبار  خندیدن  تو  نازنینم    اگر  لایق  عشق  تو  نبودم  میتوانم  که  بهترین  عاشق  تو  باشم    خانم  مهندس  عزیزم  خیلی  دوستت  دارم    هر  لجظه  بیشتر  از  قبل  روزهای  اول  عشقمان  یادش  بخیر  آنقدر  تمام  لحظاتم  را  با  خیال  تو  سر  کردم  که دیگر  عشق   تو  شد  زندگیم  که  حالا  دمی  نمیتوانم  بدون  خیالت  زندگی  کنم.ندا  عشق  تو  تمام  هستی  من است  تنهاترین  مرد  دنیا  فقط  مرد  تو  داود.

 

تبریک سال نو به نازنینم

 

  بسم الله الرحم الرحن ارحیم  ))))

یا  مقلبب القلوب  والبصار                                                                                                                      یا مدبر  الیل دانهار

سلام خدمت  بانوی  زیبای  قلبم  .سلام  خدمت  ندا  خانم  نازنینم  .سلام  خدمت  یگانه  حکمران  لحظه هایم  او  که  از  من  دور  و هیچ  از  عشق  من نمیداند  .نمیداند  که  تمام  زندگی  یک مرد  تنهاست .نازنینم  سال نو  شما مبارک  انشاالله  صد  سال به این  سالها امیدوارم  سالهای  سال  سلامت  بهروز  باشی  عزیزم  امسال  هم  چون  هرسال  در تنهایی  گذشت  و تمام  لحظه هایم  با  خیال  تو  نازنینم  گذشت  گرچه  امسال  با سیل  و مرگ  هم  وطنانمان  آغاز  گردید  اما  امیدوارم  سال  خوب  و  پر  برکتی  برایت  باشد  نازنینم  امسال  امیدوارم  کار  بازنشستگی ام  بی  مشکل  انجام  شود  چون  واقعا  دیگر  بدون  تو  هیچ  انگیزه ای  برای  رفتن  به  سازمان ندارمفکر  ندیدن  تو  فکر  دوری  از  تو  تا  قیامت  تمام  لحظاتم  را  بکام  اتش  میکشاندندای  نازنین  من  سال  نود  هفت  هم  گذشت  تنها  اما  مومن  بر  عشق  تو  برایم  گذشت  گرچه  میدانم  این  افکار  برای  تو  عزیزم  هیچ  ارزشی  ندارد  اما  همه  این  تنهایی  ها را  تقدیم  به  عشق  تو  میکنم   و  همچون  جوانی  ام  که  پیشکش  چشمان  زیبایت  کردم  عمر  و  جوانی  ام  هم  تقدیم  به  توستامیدوارم  که  روزی  گذرت  بر  این  وبلاگ  بیفتدد  و بخوانی  تمام  عاشقانه  هایم  راو  بدانی  تا  ابد  عاشق  تو  مومن  بر   عشق  تو  میمالند  و  جای  تو  را  به  هیچ  کس  نخواهم  داد  تنهاترین  مرد  دنیا  فقط  مرد  تو  داود

در فروردین ۱۳, ۱۳۹۸

نوزدهم /هشت /هشتاد  هشت

گل  من  تا  دم  مرگم  چشـم به راه  تو  میمانم  شاید  که  روزی  تو  بیایی

هر  وقت  دلت  از  همه  دنیا  گرفت  وقتی   فکر  کردی  که  تنهایی  بدان  گوشه ای   از دنیا    یه  مرد  چشم  به  راهت  است

در اسفند ۲۱, ۱۳۹۷

شنبه، اسفند ۱۸

شعر دیوانه تقدیم به محبوب

 

{{   به نام خدا  }}

سلام و درود خدمت یگانه محبوب قلبم  .همانکه  تمام لحظه هایم در حضور حضرت اوست.

او که از من دور است  اما  هر لحظه یادش حاکم بر دقایق من است.سلام خدمت بزرگ بانوی قلبم ندا خانم  .سلامی از شبی بیدار که از سرم گذشت مثل تمام عمرم در تنهایی  به شب پر آرامش  او از عاشقی  سوخته پر بر وجود نازنین  معشوقی پاک تر ازآب و زلال تر از ایینه  سلام از عاشقی  بی  دل  خدمت زیباترین محبوب عالم   ندا خانم عزیزم  نازنینم  امیدوارم  هر  کجا  که  هستی دلت  شاد  و لبانت خندان باشه خانمم  .عزیزم نزدیک عید است  شما  برای  همیشه  از سازمان  رفتی  و  من  ماندم  و  جای  خالی  شما   گرچه  منم دیگر  اداره  نمیروم  اما  هنوز بازنشسته   نشدم .خانمی  رفتی برای  همیشه  و  دلم  از  این  حجم  اندوه  داره  منفجر   میشه  فکر  دیگر  ندیدن  تو  بیشتر  از  فهم  و  ادراک  من  است  نمیتوانم  برای  خود  این  هجران  را  تفهیم  کنم  .خانمم اگر  چه  وقتی  هم  که  بودی  چهارده   سال  بود  با  من حرف  نمیزدی  اما  حس  نزدیک  تو  بودن  آرامم  میکرد  .اما  حال  نمیدانم  چه  کنم  به  کل  خانه  نشین  شده ام   فقط   کارم  این  است نقش  زیبای  چشمانت  را  در آغوش  میگیرم  و  میخوابم  بدان  امید  که  لااقل  در  خوابم  بیایی  !!!اما  دریغا  شعر  دیوانه  از  سروده  هایی  است  که  تازه  تکمیل  شده  تقدیم   به چشمان  نازنینت.

در اسفند ۱۸, ۱۳۹۷

شنبه، بهمن ۲۰

دل نوشته عاشق برای محبوب

به نام خدا

سلام خدمت بانوی زیبای قلبم .سلام ندا خانم سلام خانم مهندس عزیزم قربونتون برم خانم دلم تنگه بهانه میگیره عزیزش را میخواهد عزیزی که دیگه خودم میدانم دیدارش رفت واسه قیامت نازنینم بهترینم چند روزه دفتر ها و دل نوشته های قدیم را دارم دوره میکردم خاطرات دردها و گاهی شیرینی ها نازنینم عاشقی کردم واسه شاهزاده رویام که عزیز دلش بشوم خود ندانم چرا روسیاه ترین آدم دنیا شدم خانمی یادم افتاد به روزهای آخر رابطه مان وقتی با یک دنیا استرس بهانه ای نداشتم برای زنگ زدن اما با هزار دلهره میزدم که صدای نازنینت  را بشنوم یک سلام سرد و سکوت که بهانه را میطلبید و من نداشتم  با من من میگفتم زنگ زدم حالتون را بپرسم باز در اوج سردی میگفتی خیلی ممنون یعنی قطع کن برو پی کارت.نازنینم بخدا خیلی سختی کشیدم فقط واسه خاطر اینکه پیش تو  عزیز شم اما از بخت بدم شدم بدترین دنیا توی چشمای قشنگت .مهربونم نمیدانی هیچ قلم و واژه ای نمیتواند احوال آن روزهای مرا بیان کند.هنوزه هنوزه وقتی یاد اون روزها میافتم بغضی مرگ آور گلویم را می فشارد از این همه غربت و دردی میکشیدم.ندای عزیزم بخدا هیچ در دلم نبوده و نیست جز عشقت خانم بخدا حتّی به قد لحظه ای در دلم برایت بد نخواستم  یعنی هیچ عاشقی نمیتواند برای محبوبش بد بخواهد.نازنینم ببخش اگر تلخ شد نوشته هایم مرا ببخش به خاطر همه چی مرا ببخش به خاطر دوست داشتنم .بانوی زیبا حالاکه رفتی و بدون خداحافظی هم رفتی عزیزم فدای چشم های قشنگت بانو منم بلاخره  میگذرونم  اما هیچ وقت نیندیش که کسی در قلبم به جای تو خواهد نشست.از راه دور چشمان زیبایت را میبوسم .

تنهاترین مرد دنیا فقط مرد تو .داود

 

در بهمن ۲۰, ۱۳۹۷

جمعه، دی ۲۱

اعتراض به خدایی خدا

 

                                                                                      {{  به نام خدا  }}    

از کوچکترین موجود هستی .یک بنده  حقیر به خداوند  آسمان و زمین.  همانکه که  خود  گفته  آفریده همه

مخلوقات   را  و خود گفته  به  هرکس  بخواهم  میدهم  و  از  هر  کس  بخواهم  باز  پس میگیرم.همان

که  مدعی  عدالت  است و خود  گفته  از رگ گردن  به  من نزدیکتر!!!  اما  نمیدانم  خدایا  در این

روزهای  سخت  و  و مرگ  آور  کجایی قّصه  من  ایستاده ای  .که  هرچه  صدا  میزنم  تو  را  مرا

نمی بینی  .تو  گفتی  که  رزاقی  امّا  خدایا  نمیدانم  در  این  سیه  روزی  مردم  تو  کجایی  که  برخی  مردمان

محتاج  یک  وعده  خوراکند و  عده ای  انچنان  سیر  که  مریضند.  خدایا  تا  به  حال  زبان  به گلایه

نگشوده  و قلم  برای  این  امر   نکشیده ام  اما  امشب  غم  دنیا  بر  دلم  سنگینی  میکند.امشب  که برای

کمک دست  دراز کردم  و کسی  دستگیرم  نشد.امشب  که از  سر  ناچاری  دست  جلوی  این  خلق

دراز  کردم  دستم  کوتاه  بازگشت  سرم  سر  شکسته  دلم  رنجیده  از  بس  به  تو  التماس  کردم  و

صدایم  نشنیدی  گویا  مرا  اصلا  از  یاد  برده ای  یا  که  اصلا  مرا  جزو  بنده  هایخود  نمیدانی

فکر  میکنی  من  به  اختیار  و  خواست  خودم  پا  به  این  دنیای  جهنمی  گذاردم  گویا  از یاد

برده ای  که  من  به  اراده  تو  پا  به  عرصهء  هستی  گذارده  به   اسم  زندگی  زنده  شدم

نه  به  اختیار  خود  آمدم  نه  حّق انتخابی داشتم  به این  دنیا  کشانده  شدم  و  فقط  رنج  دیدم

محنت  سختی  مرگ  آرزوهایم  دیدم  و سالهاست  بی  هیچ  امید  آرزوی  به این  مردگی

دچارم  سالهاست  که  هرچه صدایت  میزنم  کمتر  میشنوی  صدایم  را.سالهاست

که  مرگ  خود  آرزومندم   نمیدانم  بودنم  بهر  چیست  آیا  جز رنج  دلیل  دیگری  دارد

بودنم  به راستی  اما  کیست  که حتّی  سوالم  را  پاسخ  گوید از مبلغان  دین  تو  بیزارم   و از

ابس از ایشان دروغ نیرنگ مکاری  دیده ام  که  نگوخدایا   سالهاست  که  از دین  تو

هم  بیزارم بیزارم  بیزار

 

در دی ۲۱, ۱۳۹۷

جمعه، دی ۱۴

بی تابی دل عاشق

 

{   به نام خدا  }

سلام خدمت ماه خودم .ندا خانم .عزیز دلم .خانم خوبم شب  چشمان

قشنگت که  حالا  در خواب  هستند  بخیر.نازنینم میدونم این بار  داغ

هجرانت را دوام نخواهم  آورد  .خیلی بی تابی  میکنه  دلم.نداهمه این

پانزده  سال  را  به امید وصال  تو  در دنیای  دیگه  سر  کردم  چرا که میدانم

تو صاحب یک زندگی  زیبایی .امیدوارم دنیای دیگه  یادت  بیفته  که  یک

مرد  سالها  در  تنهایی سر کرد  تا که  فقط مرد تو باشه  خانه اش فقط  جای

تو باشه  .و دلش فقط مسند  قدرت  تو باشه .امیدوارم  کسی که امروز در

رویای توست  بداند  که خوشبخت  ترین مرد دنیاست و امیدوارم

 قدر لحظه لحظه های با تو بودن را بداند  و هیچ  وقت  از تماشای آن

چشمان زیبایت  سیر نشود.و هیچ وقت زندگیت دچار روز مرگی نگردد

شب زنده دار عشق تو

فقط مرد تنهای تو

داود

 

در دی ۱۴, ۱۳۹۷

پنجشنبه، دی ۱۳

درد هجران تو

{   به نام آن نقاشی که صورت محبوب مرا زیباتر از همه دنیا کشید   }

سلام بانوی زیبایم .سلام از عاشقی  خسته  به  محبوبش  سلام از دلی شکسته   به مقصودش

سلام از داود  به  لبخند  زیبای  پروردگارش .سلام ندا  سلام عزیزم  سلام  همه کس  داود

عزیزم  بلاخره  رفتی  .نازنینم  ان  هم  بدون  خداحافظی  رفتی.رفتی  تا دیگه  نبیند

این عاشق  همه  زندگیش  را  . ندا عزیزم  بدن  خداحافظی رفتی البته بدون

خداحافظی از من . از کسی  شیدایه  نگاهت  بود .بدون خداحافظی از

عاشقی  که آرزویش  یکبار  دیگر  شنیدن  صدایت  بود.گل  من   توبا تمام آن

اداره  وداع  کردی  جز با من   که  عاشقت بودم  جز  با  من  یک پانزده

سال  است  که زندگیش  خلاصه شده در عشق  تو .خیلی دلم گرفت

همین طور رفتن تو آخر  دنیای  من بود  و کابوس  دیگر  ندیدنت 

کابوس  دو جهانم بود  امّا آرزویم  بود  که  به  قد یک وداع  برام  وقت

میگذاشتی   برای  کسی  که  پانزده  سال عمرش  خلاصه  شد در عشق  تو

بانوی زیبا  خیلی  داقونم  خیلی  دل شکسته  فکر  دیگر  ندیدن  تو  چون خوره ای

بر لحظه هایم افتاده  همه دلخوشیم را دریده  .ندا  همه زندگیم  شده بودی

 خودت  به من  گفتی  اگر  عاشقی   در دلت  باش من هم تمام این

سالها سوز عشقت  را  در جانم  ریختم  و  دم  نزدم  به امیدی که عزیز

بشم  در چشمانت  اما  عشق  شد  جرم  من  به  قهر  تو  کیفر  شدم .عزیزم  ببخش

تلخیم  را  حالم  را  کسی  نمیداند .ندا  ندای  عزیزم  دلم  برات  تنگ شده

خود  میدانم  دیدارمان  به  قیامت  خواهد  بود  خدا  بهتر  میداند  که

تابش  را  ندارم  نازنینم  خانمم  نمیدانی  حال  زارم  را

تنهاترین  مرد  دنیا  فقط  مرد  تو

 

داود  

در دی ۱۳, ۱۳۹۷

جمعه، آذر ۳۰

 

((   به نام خدایی که زیبایی چشمان تو را آفرید  ))

سلام گل همیشه بهارم . سلام بانوی نازم . سلام ندای عزیزم

خانمم  نمی دونی  نمی دونی چقدر  بهت  نیاز  دارم.امشب شب چله است

امیدوارم  که تو نازم  هر جا  هستی  شاد خرّم  باشی.اما  امشب  خیلی  دلم  هوات

  را  کرده  عزیزم  کاش  میشد  یه  شب میومدی   همه قرارم کاش شبی میامدی

میگفتی  داود آمدم  تا  هرچی  نیاز  داری  به خودم  بگی  مگه  نه اینکه  این همه  سال

مال من  بودی  یک شب  آمدم مال  تو  باشم  و امشب  شب  آخر

عمرت  باشه  .نازنینم  خیلی تنهام  مرا  ببخش  دیروز  از  ماموریت  برگشتم

خیلی  دل  تنگتم  خیلی  خانم

 

در آذر ۳۰, ۱۳۹۷

روز میلاد تو

                            به نام خدا

 

روز میلاد  تن تو اول به عاشقت که از همه دنیا بیشتر دوستت داره مبارک

بعد به همه دنیا مبارک.عزیزم گل من مبارک باشه چهلمین سالگرد میلاد

چشمان زیبایت مبارک  عرض شادباش خدمت نازنین ترین عشق هستی

ندا خانم ندا گلم عزیز دلم خانم بهارم  اونی که تمام زندگی مرد عاشقش است

اونکه عاشقش ۳۶۴ روز سال را میشماره تا برسه روز میلادش و بهانه ای

باشه برای شادی کردنش عزیزم میدونم امروز یک عالم هدیه برات میخرند

اینقدر که فراتر از فکر من است اما عاشقت هیچ وقت اینقدر دستش باز نبود

که بتونه هدیه ای در خور تو نازنینم بگیرم و تقدیم کنم  امیدوارم به بزرگی

خودت ببخشی نازنین گلم امروز تنگ غروب دلم بدجوری هوایت را کرده بود

دلم برات تنگ شده بود گاهی احساس میکنم این عشق فقط دلخوشی من است

و هیچ چیزی دیگر نیستم میترسم در ان وقت و به شدت احساس تنهایی میکنم

بهترینم  خانم ترینم یعنی میشه یک روز شما گذرت به این وبلاگ بیفته بخوانی

این دل نوشته ها را یعنی میشود تو روزی متوجه شوی که عاشقت همه این سالها

دیوانه وار عاشقی کرده به عشقت همه ان دقایقی که تو نمیدانستی میاندیشیدی

که او هم رفته و پی زندگیش را گرفته و همه آن ادعاهایش تو خالی بود ه.

ندای عزیزم به ناز چشمانت قسم که یگانه بهانه من برای زیستنی و صاحب  همه

جان و زندگی من هستی گرچه میدانم چیز مهمی برایت نیست  من هیچ وقت در خاطر

تو نخواهم ماند خیلی زود فراموش تو شدم .ندا عزیزم اما تو بدان برای من

همیشگی هستی و بعد از تو دل را به کس دیگر نخواهم سپرد و با همه

سختی تنهایی کسی را شریک زندگیم نخواهم کرد تا روزی که تو بانوی

رویایم  پا به زندگیم بگذاری سالار و تاج سر ما شوی یا اینکه مرگ مرا از این دنیا

جدا سازد

تنهاترین مرد دنیا

داود تو