گل حسرت

مجموعه اشعار سایه مشرقی

گل حسرت

مجموعه اشعار سایه مشرقی

شعر کشتی بی ناخدا (دفتر شعر خزان عمر )

شنبه, ۸ دی ۱۴۰۳، ۰۲:۳۷ ق.ظ

(  کشتی بی ناخدا  )

دلا خو کن به تنهایی که تنهایی صفا دارد

خلاف آشنایی ها که راهی پر خطر دارد

بمان در سینه ام ای دل مکن شکفه ز تنهایی

که عشق و عاشقی اینجا عقوبت خون بها دارد

دلا با من مدارا کن جوانی ها ز دست رفته

کنون من ماندم و پیری هوای عاشقی رفته

دلا دل دل مکن با من که طاقت از میان رفته

چونان باغی به پاییزم بهارانم ز کف رفته

میان برزخ عمرم نه راه پس نه راه پیش

نه پای رفتنم مانده  نه برگشتن به اصل خویش

ز بس بر در گه خالق گلایه کردم نشنید

چونان کشتی به گل ماندم  ندیدم ناخدای خویش

 

25/1/403       

عکس داود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۱۰/۰۸
داود شیروانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی